Part1
Part1
سویا ویو
+به به یه روز گند دیگه
از پله های عمارت پایین اومدم و به طرف میز صبحانه حرکت کردم بعد از سلام کردن به همه کنار خواهرم نشستم و شروع کردم به خوردن صبحانه همه ساکت بودن تا این که پدرم سکوت رو شکست
میلن: خوب باید یه چیزی بگم که همتون باید گوش کنید
تهیونگ: چشم پدر
کوک: اطاعت
لونا: بله پدر
من که غرق در صبحانه خوردن بودم و بع حرفشون گوش نمیکردم که با زربه ای که خواهرم به دستم زد به خودم اومدم
سویا: ها؟...آها...بله پدر بفرمایید
میلن: خیلی خوب من یه ماموریت مهم برای سویا دارم
سویا: آهان باشه.....صبر کن چی؟
میلن: خوشم نمیاد دوباره حرفم رو تکرار کنم خانم کیم...
لونا: چه ماموریتی؟
میلن: ماموریت سویا اینه کسی که مادرتون رو کشته بکشه...
سویا: با حرف پدر چایی پرید تو گلوم و شروع کردم به سرفه کردن
.................
انچه پیش خواهد آمد
سویا: چی من؟
..............
لونا: اما پدر
...............
میلن: همین که گفتم
تهیونگ: اما
............
سویا ویو
+به به یه روز گند دیگه
از پله های عمارت پایین اومدم و به طرف میز صبحانه حرکت کردم بعد از سلام کردن به همه کنار خواهرم نشستم و شروع کردم به خوردن صبحانه همه ساکت بودن تا این که پدرم سکوت رو شکست
میلن: خوب باید یه چیزی بگم که همتون باید گوش کنید
تهیونگ: چشم پدر
کوک: اطاعت
لونا: بله پدر
من که غرق در صبحانه خوردن بودم و بع حرفشون گوش نمیکردم که با زربه ای که خواهرم به دستم زد به خودم اومدم
سویا: ها؟...آها...بله پدر بفرمایید
میلن: خیلی خوب من یه ماموریت مهم برای سویا دارم
سویا: آهان باشه.....صبر کن چی؟
میلن: خوشم نمیاد دوباره حرفم رو تکرار کنم خانم کیم...
لونا: چه ماموریتی؟
میلن: ماموریت سویا اینه کسی که مادرتون رو کشته بکشه...
سویا: با حرف پدر چایی پرید تو گلوم و شروع کردم به سرفه کردن
.................
انچه پیش خواهد آمد
سویا: چی من؟
..............
لونا: اما پدر
...............
میلن: همین که گفتم
تهیونگ: اما
............
۲.۷k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.