part 1
خب شروع داستان از سال۲٠۱۳:
(از زبان سونلی)
چشامو باز کردم دیدم ساعت ۹:٠٠ صبحه یه پلکی زدمو دوباره ساعتو نگاه کردم:
(علامت سونلی+)
+ایوایییییییییی دیرم شد
از تخت پریدم پایین و زود حاضر شدم کل راه از خوابگاه کار آموزا تا کمپانیو پیاده دویدم خیلی عجله داشتم
امروز قرار بود اعضای گروه رو که تو آزمون قبول شدن اعلام کنن
+وایییی چرا خواب موندم چرا خدا کنه دیر نکرده باشم
همینجوری داشتم باخودم حرف میزدم سرمو انداخته بودم پایین از پله ها با سرعت بالا میرفتم که یهو به یه چیزی برخورد کردم اولش فکر کردم دیواره
داشتم میوفتادم که تعادلمو حفظ کردم سرمو که بلند کردم دیدم یه پسر جلوم وایساده و همینجوری داره نگام میکنه خیلی تعجب کرده بود
کلییی خجالت کشیدمو زود ازش معذرت خواهی کردم و دویدم سمت بالا
از زبان جونگ کوک:
کلی خوشحال بودم اسمم بین اعضای منتخب بود داشتم میرفتم تا یه شیر موز بخرم که متوجه نشدم به یه دختر برخورد کردم تعجب کرده بودم
دختره خیلی خجالت کشیده بود جوری ک در عرض ۳۰ ثانیه لپاش گل انداخته بود
+عهه ب.. ب.. ببخشیددد😅
-خواهش میکنم
بعد از اینکه ازم معذرت خواهی کرد مثل اسب داشت میدویید که یهو دیدم گوشیش از جیبش افتاده
- عوی دختر خانوم گوشیت افتاده. هووویی با توعم😐
از زبان راوی:
سونلی صدای جونگ کوک رو نشنید و رفت و جونگ کوکم مجبور شد دنبالش بره
از زبان جی کی:
خیلی زود ناپدید شد و منم مجبور شدم دنبالش برم
ت راه داشتم بهش فک میکردم خیلی خوشگل بود موهاش حالت دار و قهوه ای بود تیپش اسپرت بود خیلی مظلوم بود خیلی. همینجوری ت فکر بودم که یهو کی را ابجیمو دیدم که نشسته زمین
-عوی چته؟
علامت کی را(*)
*هیچی خوبم
-خب پ چرا نشستی
*از بس وایسادم پاهام درد گرفت خووووو
-باشه سگ نشو
*عجب😑😐
-راسی ی دختر ندیدی ک مث اسب بدوعه؟
*چجوری بود؟
-خببب یه هودی پوشیده بود با شلوار جین موهاشم باز بود
*عاها اره دیدم اون طرف رفت چطو مگه؟
از زبان جی کی :بدون توجه به سوال کی را دنبالش دوییدم تا گوشیو بدم
*هوییی با توعم جوابمو بدههه
تند تند گزاشتم چون قول داده بودم امروز بزارم شرمنده اگه بد شده اولین بارمه فیک مینویسم 😅
حمایت کنین بهتر مینویسم و زود زود آپ میکنم بقیه پارت هارو🙃
(از زبان سونلی)
چشامو باز کردم دیدم ساعت ۹:٠٠ صبحه یه پلکی زدمو دوباره ساعتو نگاه کردم:
(علامت سونلی+)
+ایوایییییییییی دیرم شد
از تخت پریدم پایین و زود حاضر شدم کل راه از خوابگاه کار آموزا تا کمپانیو پیاده دویدم خیلی عجله داشتم
امروز قرار بود اعضای گروه رو که تو آزمون قبول شدن اعلام کنن
+وایییی چرا خواب موندم چرا خدا کنه دیر نکرده باشم
همینجوری داشتم باخودم حرف میزدم سرمو انداخته بودم پایین از پله ها با سرعت بالا میرفتم که یهو به یه چیزی برخورد کردم اولش فکر کردم دیواره
داشتم میوفتادم که تعادلمو حفظ کردم سرمو که بلند کردم دیدم یه پسر جلوم وایساده و همینجوری داره نگام میکنه خیلی تعجب کرده بود
کلییی خجالت کشیدمو زود ازش معذرت خواهی کردم و دویدم سمت بالا
از زبان جونگ کوک:
کلی خوشحال بودم اسمم بین اعضای منتخب بود داشتم میرفتم تا یه شیر موز بخرم که متوجه نشدم به یه دختر برخورد کردم تعجب کرده بودم
دختره خیلی خجالت کشیده بود جوری ک در عرض ۳۰ ثانیه لپاش گل انداخته بود
+عهه ب.. ب.. ببخشیددد😅
-خواهش میکنم
بعد از اینکه ازم معذرت خواهی کرد مثل اسب داشت میدویید که یهو دیدم گوشیش از جیبش افتاده
- عوی دختر خانوم گوشیت افتاده. هووویی با توعم😐
از زبان راوی:
سونلی صدای جونگ کوک رو نشنید و رفت و جونگ کوکم مجبور شد دنبالش بره
از زبان جی کی:
خیلی زود ناپدید شد و منم مجبور شدم دنبالش برم
ت راه داشتم بهش فک میکردم خیلی خوشگل بود موهاش حالت دار و قهوه ای بود تیپش اسپرت بود خیلی مظلوم بود خیلی. همینجوری ت فکر بودم که یهو کی را ابجیمو دیدم که نشسته زمین
-عوی چته؟
علامت کی را(*)
*هیچی خوبم
-خب پ چرا نشستی
*از بس وایسادم پاهام درد گرفت خووووو
-باشه سگ نشو
*عجب😑😐
-راسی ی دختر ندیدی ک مث اسب بدوعه؟
*چجوری بود؟
-خببب یه هودی پوشیده بود با شلوار جین موهاشم باز بود
*عاها اره دیدم اون طرف رفت چطو مگه؟
از زبان جی کی :بدون توجه به سوال کی را دنبالش دوییدم تا گوشیو بدم
*هوییی با توعم جوابمو بدههه
تند تند گزاشتم چون قول داده بودم امروز بزارم شرمنده اگه بد شده اولین بارمه فیک مینویسم 😅
حمایت کنین بهتر مینویسم و زود زود آپ میکنم بقیه پارت هارو🙃
۱۴.۹k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.