پارت۱۳
ته ویو
بعد گشتن تو خیابون ها و کلی مسخره بازی رفتیم بار ات و هانا و کیونگ خیلی مست کرده بودن قرار شد ببریمشون خونه مجردی یونگی به خوانواده ها گفتیم و قبول کردن چوناگه دخترا رو با اون قیافه میدیدن سکته میکردن به هر زوج یه اتاق رسید
یونگی :مراقب ....خواهرام باشید ...ایییییی اروم باش کیونگ
ته و جیونگ:تو هم مراقب خواهر ما باش
همه شب بخیر گفتن رفتیم برا خوابیدن
ات ویو
بیدارشدم تو خونه یونگی بودم ته پیشم نبودرفتم پایین پسرا زود تر بیدار شده بودن و نهار اماده کرده بودن
ات:اینا واسه صبحونه زیاد نیست
ته:نه خانوم خانوما اینا برا نهاره
ات:انقدر زیاد خوابیدم دخترا کجان
یونگی:رفتن حموم (خونه یونگی تو هر اتاق حموم داره)
ات:اها منم میرم یه دوش بگیرم
(پسرا براشون لباس اورده بودن )
ته ویو
30مین بعد
یونگی:بچه ها من و کیونگ یه تصمیمی گرفتیم و بابا اینا هم قبول کردن
کیونگ:ما هم میخوایم باهم ازدواج کنیم و.........
ات:و.........
یونگی:قراره با شما عروسی بگیریم
جیونگ و هانا :وایسا ببینم چرا بابا اینو به ما نگفتن
ته:چرا
هانا :چون........
ات:هانا بگو دیگه منو جون مرگ نکن
ته:ات عزیزم اروم باش
جیونگ:چون ماهم قراربود با شما عروسی بگیریم
ته:یه دقیقه صبر کن همه قراره با ما عروسی بگیرید
ات:پس چرا امون همه لباس خریدید
یونگی:که بقیه شک نکنن تا بهتون بگیم
جیونگ:ماهم همینطور
ته:حالا لباس هاتون چی ما تالار رزرو کردیم
یونگی :من یه فکری دارم
همه :چی
یونگی: به برنامه ریز بگیم برا سه نفر اماده کنه
همه قبول کردن قرار شد بریم برا بچه ها لباس بگیریم و برا جیونگ وهانا هم خونه
سوپرایز اینم پارت بعد
لایک و کامنت و حمایت یادتون نره😘
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
#فیک_تهیونگ
بعد گشتن تو خیابون ها و کلی مسخره بازی رفتیم بار ات و هانا و کیونگ خیلی مست کرده بودن قرار شد ببریمشون خونه مجردی یونگی به خوانواده ها گفتیم و قبول کردن چوناگه دخترا رو با اون قیافه میدیدن سکته میکردن به هر زوج یه اتاق رسید
یونگی :مراقب ....خواهرام باشید ...ایییییی اروم باش کیونگ
ته و جیونگ:تو هم مراقب خواهر ما باش
همه شب بخیر گفتن رفتیم برا خوابیدن
ات ویو
بیدارشدم تو خونه یونگی بودم ته پیشم نبودرفتم پایین پسرا زود تر بیدار شده بودن و نهار اماده کرده بودن
ات:اینا واسه صبحونه زیاد نیست
ته:نه خانوم خانوما اینا برا نهاره
ات:انقدر زیاد خوابیدم دخترا کجان
یونگی:رفتن حموم (خونه یونگی تو هر اتاق حموم داره)
ات:اها منم میرم یه دوش بگیرم
(پسرا براشون لباس اورده بودن )
ته ویو
30مین بعد
یونگی:بچه ها من و کیونگ یه تصمیمی گرفتیم و بابا اینا هم قبول کردن
کیونگ:ما هم میخوایم باهم ازدواج کنیم و.........
ات:و.........
یونگی:قراره با شما عروسی بگیریم
جیونگ و هانا :وایسا ببینم چرا بابا اینو به ما نگفتن
ته:چرا
هانا :چون........
ات:هانا بگو دیگه منو جون مرگ نکن
ته:ات عزیزم اروم باش
جیونگ:چون ماهم قراربود با شما عروسی بگیریم
ته:یه دقیقه صبر کن همه قراره با ما عروسی بگیرید
ات:پس چرا امون همه لباس خریدید
یونگی:که بقیه شک نکنن تا بهتون بگیم
جیونگ:ماهم همینطور
ته:حالا لباس هاتون چی ما تالار رزرو کردیم
یونگی :من یه فکری دارم
همه :چی
یونگی: به برنامه ریز بگیم برا سه نفر اماده کنه
همه قبول کردن قرار شد بریم برا بچه ها لباس بگیریم و برا جیونگ وهانا هم خونه
سوپرایز اینم پارت بعد
لایک و کامنت و حمایت یادتون نره😘
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
#فیک_تهیونگ
۳.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.