عشق متفاوت من..!))«part11»
-متاسفم خانوم رعیس اما من مثل شما علاق بالغ نیستم من بازیگوش شیطونم و قرار نیست بخاطر یه شایعه این رو تغییر بدم !
+اما چاره ای نداری نمیتونی تغییرش بدی پنهانش کن!کیم تو این دنیا برای بدست آوردن چیزی که میخوای با واقعیت با یه دورغ پنهان کنی این دنیا مثل فیلم های که دیدی نیست اگه میمونه این گرگ ،گرگ نباشی میمیری !ادمای اینجا همه دارد با یک ماسک چهره شون مخفی میکنه تا چهر ای واقعی بقیه رو نشونه بدن پس مراقب باش پیش کی چهره واقعیت نشونه میدی کیم !
-الان داری بزای من مشاوره بازی در میاری (پوزخند)
+نه فقط دارم راهنمایت میکنم از اونجایی که بالغ نشدی (نیشخند)
-ایششش(زیر لب)
=اوووو زوج خوشبختمون همه اینجان!
+شما !؟
=دوست پسرت نگفت !؟من جانگ هستم دوست قدیمی دوست پسرت !
+اها خوش بختم !
(ا/ت خواست دست بد اما تهیونک نذاشت و دست ا/ت گرفت )
-عشقم ایشون اشتباه معرفی کردن دوست نه دشمن قدیمی جانگ هستن(نیشخند)
=بیخیال تهیونگ اون ماجرا برای قبل !
-مهم نیست جقدر قبل باشی برای من همیشه تازه میمونه!(جدی)
(ا/ت کاملا میتونسته عصبانیت تهیونگ ببین نمیخواست دعوا شد دست تهیونگ محکم فشاره داد برگشت طرف جانگ )
=ما رو ببخشید اما کار داریم (لبخندفیک )
(ا/ت دست تهیونگ میکشه یه سمت بیرون مهمونی )
+هی یکم همین الان گفت مراقب باش !نمیبنی دنبال دردسر میخوای این فرست برای دردسر درست کردن بعش بدی !؟
(تهیونگ دستش از دست ا/ت خارج کرد دستش گذاشت رو سرش )
-تو هیچی نمیدونی پس نمیتونی منو درک کنی (کلافه )
+ببین کیم الان میریم تا بیشتر از این دردسر درست نشد !باش!؟
-خیلی خوب !
(تهیونگ رفت سمت ماشینش ا/ت رفت سمت خونش )
«سه ماه بعد…»
(تو این سه ماه رابط تهیونگ و ا/ت یکم بهتر شد بود اما هنوز نتونستن بودن بگن جدا شدن موقعیت شغلی ا/ت و تهیونگ یه جوری که اصلا وقت این شایعه و دردسر ها رو ندارن پس چیزی نگفتن )
=خانم لی جلسه دار شروع میشه !
+اومدم اومدم !(با عجله )
«کوشی ا/ت زنک میخور»
+بله!؟
-ا/ت منم!
+اها چیشد تهیونگ شی !؟
-تهیونک شی !؟اوفف خیلی خوب ولش !ا/ت یه مهمونی قرار برگزار بشه مه من و تو باید باهم بریم !
+تهیونگ شی فکر نکنم بتونم بیام وقت پر الانم باید بزم بعدا حرف میزنیم (قط میکنه)
-الو!؟قط کرد!؟باورم نمیشه آنقدر بی توجه بهم قط کرد (خند عصبی)
ادامه دارد…
+اما چاره ای نداری نمیتونی تغییرش بدی پنهانش کن!کیم تو این دنیا برای بدست آوردن چیزی که میخوای با واقعیت با یه دورغ پنهان کنی این دنیا مثل فیلم های که دیدی نیست اگه میمونه این گرگ ،گرگ نباشی میمیری !ادمای اینجا همه دارد با یک ماسک چهره شون مخفی میکنه تا چهر ای واقعی بقیه رو نشونه بدن پس مراقب باش پیش کی چهره واقعیت نشونه میدی کیم !
-الان داری بزای من مشاوره بازی در میاری (پوزخند)
+نه فقط دارم راهنمایت میکنم از اونجایی که بالغ نشدی (نیشخند)
-ایششش(زیر لب)
=اوووو زوج خوشبختمون همه اینجان!
+شما !؟
=دوست پسرت نگفت !؟من جانگ هستم دوست قدیمی دوست پسرت !
+اها خوش بختم !
(ا/ت خواست دست بد اما تهیونک نذاشت و دست ا/ت گرفت )
-عشقم ایشون اشتباه معرفی کردن دوست نه دشمن قدیمی جانگ هستن(نیشخند)
=بیخیال تهیونگ اون ماجرا برای قبل !
-مهم نیست جقدر قبل باشی برای من همیشه تازه میمونه!(جدی)
(ا/ت کاملا میتونسته عصبانیت تهیونگ ببین نمیخواست دعوا شد دست تهیونگ محکم فشاره داد برگشت طرف جانگ )
=ما رو ببخشید اما کار داریم (لبخندفیک )
(ا/ت دست تهیونگ میکشه یه سمت بیرون مهمونی )
+هی یکم همین الان گفت مراقب باش !نمیبنی دنبال دردسر میخوای این فرست برای دردسر درست کردن بعش بدی !؟
(تهیونگ دستش از دست ا/ت خارج کرد دستش گذاشت رو سرش )
-تو هیچی نمیدونی پس نمیتونی منو درک کنی (کلافه )
+ببین کیم الان میریم تا بیشتر از این دردسر درست نشد !باش!؟
-خیلی خوب !
(تهیونگ رفت سمت ماشینش ا/ت رفت سمت خونش )
«سه ماه بعد…»
(تو این سه ماه رابط تهیونگ و ا/ت یکم بهتر شد بود اما هنوز نتونستن بودن بگن جدا شدن موقعیت شغلی ا/ت و تهیونگ یه جوری که اصلا وقت این شایعه و دردسر ها رو ندارن پس چیزی نگفتن )
=خانم لی جلسه دار شروع میشه !
+اومدم اومدم !(با عجله )
«کوشی ا/ت زنک میخور»
+بله!؟
-ا/ت منم!
+اها چیشد تهیونگ شی !؟
-تهیونک شی !؟اوفف خیلی خوب ولش !ا/ت یه مهمونی قرار برگزار بشه مه من و تو باید باهم بریم !
+تهیونگ شی فکر نکنم بتونم بیام وقت پر الانم باید بزم بعدا حرف میزنیم (قط میکنه)
-الو!؟قط کرد!؟باورم نمیشه آنقدر بی توجه بهم قط کرد (خند عصبی)
ادامه دارد…
۵.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.