P13
P13
ویو جونگکوک :
داشتم میرفتم دوباره ویسکی بگیرم یه صدای جیغی میومد خیلی آشنا بود مصل همون لحظه ای که ا/ت جیغ زد برای هلن ...
سریع دویدم سمت در دستشویی با چیزی که دیدم قلبم از کار افتاده بود بقیه رو صدا کردم و آمبولانس رو خبر کردم بیان ا/ت همش داش گریه میکرد نکنه ا/ت عاشقش شده ؟؟؟؟ نه لطفا نه ا/ت من تورو خیلی دوست دارم عاشق کسییی نشووووو ( بغض )
ویو ا/ت :
آمبولانس اومد و تهیونگو بردن توی آمبولانس منم بالا سرش اشک میریختم و هعی نگاش میکردم دستامو توی دستام قفل کرده بودم دستای من در برابر دستای اون هیچی نبود فقط اشک میریختم که چیزیش نشه
* بیمارستان
ویوی ا/ت :
لطفاااا یکی کمکککک کنههههه برانکارد بیارریییینننننن
تورو خدااا کسی توی این بیمارستان کووووفیی نیس ؟؟؟
پرستار : خانم آروم باشید اینجا بیمارستانه .
دکتر : زود ببرینش اتاق عمل حاضرش کنید
ا/ت : چ...چ...چییییی؟؟؟ اتااااق عمممملللل؟؟؟؟؟؟
چکاااارش میخواید بکنییییدددددددد ( داد و گریه )
دکتر : خانم نگران نباشید هرکاری از دستم بر بیاد انجام میدم
ا/ت : تورو خدا کمکش کنید التماست میکنم ( گریه )
* دکتر رفت توی اتاق عمل
نزدیک ۲ ساعتی گذشته بود و خبری از تهیونگ نبود دلم خیلی داشت شور میزد نکنه چیزیش بشه نکنه از دستش بدمنههه تورو خدا لطفااااا نههه که یهو دستای گرمی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم کوکه
+ : کوک داری چکار میکنی
_ : میخواستم بغلت کنم همین
+ : الااااااااااان ( داد)
_ : هوی حواست باشه نباید سر من داد بزنی
+ : هه الان واقا بازم داری قلدری میکنی تو فک کردی کی...
* دکتر اومد بیرون ...
ا/ت :
آقای دکتر چی شد حالش خوبه دیگه آره؟؟؟ چیزیش نشدههه،؟؟؟
دکتر : ...
شرطا :
۱۰ لایک
۱۰ کامت
ویو جونگکوک :
داشتم میرفتم دوباره ویسکی بگیرم یه صدای جیغی میومد خیلی آشنا بود مصل همون لحظه ای که ا/ت جیغ زد برای هلن ...
سریع دویدم سمت در دستشویی با چیزی که دیدم قلبم از کار افتاده بود بقیه رو صدا کردم و آمبولانس رو خبر کردم بیان ا/ت همش داش گریه میکرد نکنه ا/ت عاشقش شده ؟؟؟؟ نه لطفا نه ا/ت من تورو خیلی دوست دارم عاشق کسییی نشووووو ( بغض )
ویو ا/ت :
آمبولانس اومد و تهیونگو بردن توی آمبولانس منم بالا سرش اشک میریختم و هعی نگاش میکردم دستامو توی دستام قفل کرده بودم دستای من در برابر دستای اون هیچی نبود فقط اشک میریختم که چیزیش نشه
* بیمارستان
ویوی ا/ت :
لطفاااا یکی کمکککک کنههههه برانکارد بیارریییینننننن
تورو خدااا کسی توی این بیمارستان کووووفیی نیس ؟؟؟
پرستار : خانم آروم باشید اینجا بیمارستانه .
دکتر : زود ببرینش اتاق عمل حاضرش کنید
ا/ت : چ...چ...چییییی؟؟؟ اتااااق عمممملللل؟؟؟؟؟؟
چکاااارش میخواید بکنییییدددددددد ( داد و گریه )
دکتر : خانم نگران نباشید هرکاری از دستم بر بیاد انجام میدم
ا/ت : تورو خدا کمکش کنید التماست میکنم ( گریه )
* دکتر رفت توی اتاق عمل
نزدیک ۲ ساعتی گذشته بود و خبری از تهیونگ نبود دلم خیلی داشت شور میزد نکنه چیزیش بشه نکنه از دستش بدمنههه تورو خدا لطفااااا نههه که یهو دستای گرمی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم کوکه
+ : کوک داری چکار میکنی
_ : میخواستم بغلت کنم همین
+ : الااااااااااان ( داد)
_ : هوی حواست باشه نباید سر من داد بزنی
+ : هه الان واقا بازم داری قلدری میکنی تو فک کردی کی...
* دکتر اومد بیرون ...
ا/ت :
آقای دکتر چی شد حالش خوبه دیگه آره؟؟؟ چیزیش نشدههه،؟؟؟
دکتر : ...
شرطا :
۱۰ لایک
۱۰ کامت
۱۰.۴k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.