part 92
#part_92
#فرار
- حوصلت سر رفته ؟؟؟
مشکوک نگاش کردم از کی تاحالا به فکر حوصله سر رفتن منه چشمامو ریز کردم و گفتم
- که چی !!!؟؟؟
شونه هاشو بالا انداخت و با لحن شیطونی که تا حالا ازش نشنیده بودم
گفت :
- هیچی گفتم شاید بخوای باهم فیلم نگاه کنیم
- فیلم ؟؟؟
خدا این خیلی مشکوکه به جون خودم چیزی نگفتم اونم تند یه سی دی گذاشت تو دستگاه خودشو انداخت رو مبل و چسبیده به من وا کتی جون که نبود این چشه الان جو گرفتتش آیا تا خواستم بلند شم یکم خودمو بکشم اونور تر دستشو انداخت دور شونم و تقریبا قفلم کرد این چیزی نزده بالا ؟ دیوونه شده ؟اومدم خراب شم سرش که چشمم به صفحه ی تلوزیون خورد ینی خدا نسیب سامان نکنه !!
شصتم خبر دار شد ارسلان جون شمشیرو از رو بسته و فیلم ترسناک گذاشته نابود یا اکثر امامزاده ها من میترسم
تند و هول گفتم
- ا..ارسلان ولم کن !!
- چرا ؟؟ نکنه میترسی عزیزم؟اصلا ترس نداره من قبلا دیدمش
کلا خفه خون گرفتم وای خدا حالا چه غلطی بکنم ؟؟ پاشم در برم فردا واسم دست میگیره بمونم ؟؟ سکته میزنم از اولش معلومه اصلا ترسناک نیست خلاصه ناچار حواسمونو دادیم به فیلم تا تا ببینیم خدا چی میخواد جونم براتون بگه که عین ادمای شجاع زل زدم به تلویزیون دوربینش داشت یه قبرستون رو نشون میداد باقلوا اصلا ادم نگاش میکرد شکوفه میزد منتها تو شلوارش همه جا تاریک بود که یهو رفت سمت یه قبر خیلی شیک با سنگ سیاه روشم یه مشت چیز نوشته بود البته مدیونید فکر کنید خارجی بلد نبودم حال نداشتم بخونمش فقط اینم بگم که اصال ترسناک نبود فقط چشمم داشت کم کم میفتاد رو پاهام خلاصه همینجوری زل زده بودم به قبره این دوربینم مثکه یا سوزنش گیر
کرده بود یا اوسگل گیر اورده بود کلا تکون نمیخورد یهو چشمتون روز بد نبینه قبره عین روزنامه جر خورد و یه مرده عین موش کور از توش اومد بیرون قیافشو ندیدم آخه برادرمون پشتش به دوربین بود
#فرار
- حوصلت سر رفته ؟؟؟
مشکوک نگاش کردم از کی تاحالا به فکر حوصله سر رفتن منه چشمامو ریز کردم و گفتم
- که چی !!!؟؟؟
شونه هاشو بالا انداخت و با لحن شیطونی که تا حالا ازش نشنیده بودم
گفت :
- هیچی گفتم شاید بخوای باهم فیلم نگاه کنیم
- فیلم ؟؟؟
خدا این خیلی مشکوکه به جون خودم چیزی نگفتم اونم تند یه سی دی گذاشت تو دستگاه خودشو انداخت رو مبل و چسبیده به من وا کتی جون که نبود این چشه الان جو گرفتتش آیا تا خواستم بلند شم یکم خودمو بکشم اونور تر دستشو انداخت دور شونم و تقریبا قفلم کرد این چیزی نزده بالا ؟ دیوونه شده ؟اومدم خراب شم سرش که چشمم به صفحه ی تلوزیون خورد ینی خدا نسیب سامان نکنه !!
شصتم خبر دار شد ارسلان جون شمشیرو از رو بسته و فیلم ترسناک گذاشته نابود یا اکثر امامزاده ها من میترسم
تند و هول گفتم
- ا..ارسلان ولم کن !!
- چرا ؟؟ نکنه میترسی عزیزم؟اصلا ترس نداره من قبلا دیدمش
کلا خفه خون گرفتم وای خدا حالا چه غلطی بکنم ؟؟ پاشم در برم فردا واسم دست میگیره بمونم ؟؟ سکته میزنم از اولش معلومه اصلا ترسناک نیست خلاصه ناچار حواسمونو دادیم به فیلم تا تا ببینیم خدا چی میخواد جونم براتون بگه که عین ادمای شجاع زل زدم به تلویزیون دوربینش داشت یه قبرستون رو نشون میداد باقلوا اصلا ادم نگاش میکرد شکوفه میزد منتها تو شلوارش همه جا تاریک بود که یهو رفت سمت یه قبر خیلی شیک با سنگ سیاه روشم یه مشت چیز نوشته بود البته مدیونید فکر کنید خارجی بلد نبودم حال نداشتم بخونمش فقط اینم بگم که اصال ترسناک نبود فقط چشمم داشت کم کم میفتاد رو پاهام خلاصه همینجوری زل زده بودم به قبره این دوربینم مثکه یا سوزنش گیر
کرده بود یا اوسگل گیر اورده بود کلا تکون نمیخورد یهو چشمتون روز بد نبینه قبره عین روزنامه جر خورد و یه مرده عین موش کور از توش اومد بیرون قیافشو ندیدم آخه برادرمون پشتش به دوربین بود
۲.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.