فیک کوک ( عشق مافیا) ادامه پارت ۱۷
از زبان ا/ت
بردم به همون اتاق گذاشتم روی تخت بلند شدم گفت : ا/ت دراز بکش گفتم : مثلا دراز بکشم چی میشه نمیخواد خودت شلیک کردی تازه خودتم میخوای خوبم کنی نمیخوام گفت : منو عصبی نکن گفتم : چرا این همه آدم رو اینجا زندونی کردی مثل گروگان گفت : دلم خواست به تو مربوط نیست گفتم : جیمین راست میگفت تو واقعاً روانی هستی گفت : آره من روانیَم دیوونم همه چیزی که فکر میکنی هستم خب که چی من هرکاری بخوام میکنم و هرچی رو که بخوام به دست میارم
از اونجا اومدم بیرون رفتم پیشه بقیه
بردم به همون اتاق گذاشتم روی تخت بلند شدم گفت : ا/ت دراز بکش گفتم : مثلا دراز بکشم چی میشه نمیخواد خودت شلیک کردی تازه خودتم میخوای خوبم کنی نمیخوام گفت : منو عصبی نکن گفتم : چرا این همه آدم رو اینجا زندونی کردی مثل گروگان گفت : دلم خواست به تو مربوط نیست گفتم : جیمین راست میگفت تو واقعاً روانی هستی گفت : آره من روانیَم دیوونم همه چیزی که فکر میکنی هستم خب که چی من هرکاری بخوام میکنم و هرچی رو که بخوام به دست میارم
از اونجا اومدم بیرون رفتم پیشه بقیه
۹۳.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.