Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۸۶
میکائل:میبینی چی دردی داره عشقتو با کسی دیگه بیبینه
سعید:تو هیچی نگو
میکائل:پاشو مرد که گریه نمکنه پاشو
سعید:میترسم
میکائل:اون شیرین ک من میشناسم نمزاره یکی بهشون نگاه کنه
سعید:راست میگی
با میکائل نشسته بودیم میکائل برای خودش نودل درست کرده بود داشت میخورد ک صدای زنگ خونه امد در وا کردم
سعید:بله
کیارش:منزل اقا سعید؟
سعید:بله خودم هستم امرتون؟
کیارش:میتونم بیایم بالا کارتون دارم درمورد ملیحه خانوم
اسم ملیحه رو که گفت دست پاهام شل شده نکنه این همون پسرا باشه اخه جوون بود در وا کردم
سعید:بیاین طبقه دوم
در وا کردم میکائل نشسته بود ک پسره امد
کیارش:سلام سلام
میکائل:علیک
سعید:بفرمایید بشینید
پسره نشست
کیارش:زیاد وقتون نمگیرم من یکی از فامیل هایی شیرینم امدم درمورد امروز ملیحه بگم که اون رفیق هایی من به اجبار بهش الکل داده بودن و خب خودم مراقبشون هستم و نمزارم کسی بهشون دست بزنع
با اینکه به شما مربوط نیست ولی شیرین گفت شما به بابابزرگش که میشه داداش بابابزرگم گزارش ریز درشت میگید
ولی نباید از این قضیه بو ببره چون که شیرین گفت یک کاری میکنه شماهم مقصیر شما هم بشین پس یک کاری نکنید که هممون تو چاه بیوفتیم
شروع کردم به خندیدن ولی میکائل جدی از سرتاپا پسره رو نگاه میکرد
سعید:به شیرین بگو از گوه کاریش هاش هیچی نمگم راحت باشه
کیارش:درست صحبت کنید درمورد شیرین
میکائل:شما کی باشین که پشت شیرین درمیایی؟
Part۸۶
میکائل:میبینی چی دردی داره عشقتو با کسی دیگه بیبینه
سعید:تو هیچی نگو
میکائل:پاشو مرد که گریه نمکنه پاشو
سعید:میترسم
میکائل:اون شیرین ک من میشناسم نمزاره یکی بهشون نگاه کنه
سعید:راست میگی
با میکائل نشسته بودیم میکائل برای خودش نودل درست کرده بود داشت میخورد ک صدای زنگ خونه امد در وا کردم
سعید:بله
کیارش:منزل اقا سعید؟
سعید:بله خودم هستم امرتون؟
کیارش:میتونم بیایم بالا کارتون دارم درمورد ملیحه خانوم
اسم ملیحه رو که گفت دست پاهام شل شده نکنه این همون پسرا باشه اخه جوون بود در وا کردم
سعید:بیاین طبقه دوم
در وا کردم میکائل نشسته بود ک پسره امد
کیارش:سلام سلام
میکائل:علیک
سعید:بفرمایید بشینید
پسره نشست
کیارش:زیاد وقتون نمگیرم من یکی از فامیل هایی شیرینم امدم درمورد امروز ملیحه بگم که اون رفیق هایی من به اجبار بهش الکل داده بودن و خب خودم مراقبشون هستم و نمزارم کسی بهشون دست بزنع
با اینکه به شما مربوط نیست ولی شیرین گفت شما به بابابزرگش که میشه داداش بابابزرگم گزارش ریز درشت میگید
ولی نباید از این قضیه بو ببره چون که شیرین گفت یک کاری میکنه شماهم مقصیر شما هم بشین پس یک کاری نکنید که هممون تو چاه بیوفتیم
شروع کردم به خندیدن ولی میکائل جدی از سرتاپا پسره رو نگاه میکرد
سعید:به شیرین بگو از گوه کاریش هاش هیچی نمگم راحت باشه
کیارش:درست صحبت کنید درمورد شیرین
میکائل:شما کی باشین که پشت شیرین درمیایی؟
۶.۷k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.