زندگی در رویا پارت 3
زندگی در رویا پارت 3
که یه سوزشی رو روی صورتم حس کردم برگشتم دیدم بابامه
✓ تو چطور تونستی بدون اینکه حرف پدرت تموم بشه بزاری بری
سانا. چون حق ادمایی که فرزند ازاری میکنن اینه نه؟
، دختره سر خود فکر کردی میتونی بری کره ها (با داد)
سانا. اره چرانشه
برگشتم برم که باباگفت:
جرات نداری که بری اگه بری آغت میکنم
سانا. اگه برای ارزوهام همراهم بودید الان این نمیشد شما مصعول ارزو های من نیستید میرم کره و موفق ترین ادم اونجا میشم
رفتم بالا یکم گریه کردم اروم که شدم رفتم سمت گوشی هیچی پیامی نبود نا امید شدم و خوابیدم
2هفته بعد از زبان سانا:
سر کلاس بودم کلاس تموم شد رفتم خونه رفتم سمت گوشی یه پیام دیدم سریع خوندمش
سانا. م.. من. من قبول شدم وای باورن نمیشه داشتم اشک شوق میریختم که در اتا ق زده شد مامانم بود
، امروز جمعه هسته یکشنبه برای خرید لباس با پسر همکار بابات میری هفته بعدشم عروسیته
سانا. من نمیرم
، جرعت داری یه بار دیگه بگو حق نداری نری فهمیدی
سانا. من تا چند روز دیگه میرم کره
، باشه از بقل برو (پوزخند)
سانا. خدایا مطمعنی اینا ننه بابای منن ایشش حالا نشونتون میدم
دیدم گوشی زنگ خرد روژان بود مثل اینکه اونم قبول شده
روژان. میگم حالا واسه خونه چیکار کنیم
سانا. چم به مولا
روژان. من میرم تو سایت خونه های سئول دنبال میگردم من فردا پرواز دارم امید وارم بشه پیدا کرد
سانا. منم فردا ساعت 3 شب دارم توچی
روژان. منم وای خیلی خوشحالم باورم نمیشه دارم به رویام میرسم
سانا. وای منم دارم بال در میارم با بهترین دوستم موفق شدم
روژان. دوست قشنگم
سانا. بسه دیگه لو س نشو کفاثت
روژان. باش با ی با ی خر من
سانا. با ی با ی گراز من
ویو سانا.
پاشدم نصف چمدونو جمع کردم یکم ورزش کردم رفتم پایین یه سالاد خوردم ساعت 10 شب بود رفتم خوابیدم تا صبح یکم برای ادیشن کار کنم باخودم الارم گوشی رو روی ساعت 9 گذاشتم و خوابیدم
که یه سوزشی رو روی صورتم حس کردم برگشتم دیدم بابامه
✓ تو چطور تونستی بدون اینکه حرف پدرت تموم بشه بزاری بری
سانا. چون حق ادمایی که فرزند ازاری میکنن اینه نه؟
، دختره سر خود فکر کردی میتونی بری کره ها (با داد)
سانا. اره چرانشه
برگشتم برم که باباگفت:
جرات نداری که بری اگه بری آغت میکنم
سانا. اگه برای ارزوهام همراهم بودید الان این نمیشد شما مصعول ارزو های من نیستید میرم کره و موفق ترین ادم اونجا میشم
رفتم بالا یکم گریه کردم اروم که شدم رفتم سمت گوشی هیچی پیامی نبود نا امید شدم و خوابیدم
2هفته بعد از زبان سانا:
سر کلاس بودم کلاس تموم شد رفتم خونه رفتم سمت گوشی یه پیام دیدم سریع خوندمش
سانا. م.. من. من قبول شدم وای باورن نمیشه داشتم اشک شوق میریختم که در اتا ق زده شد مامانم بود
، امروز جمعه هسته یکشنبه برای خرید لباس با پسر همکار بابات میری هفته بعدشم عروسیته
سانا. من نمیرم
، جرعت داری یه بار دیگه بگو حق نداری نری فهمیدی
سانا. من تا چند روز دیگه میرم کره
، باشه از بقل برو (پوزخند)
سانا. خدایا مطمعنی اینا ننه بابای منن ایشش حالا نشونتون میدم
دیدم گوشی زنگ خرد روژان بود مثل اینکه اونم قبول شده
روژان. میگم حالا واسه خونه چیکار کنیم
سانا. چم به مولا
روژان. من میرم تو سایت خونه های سئول دنبال میگردم من فردا پرواز دارم امید وارم بشه پیدا کرد
سانا. منم فردا ساعت 3 شب دارم توچی
روژان. منم وای خیلی خوشحالم باورم نمیشه دارم به رویام میرسم
سانا. وای منم دارم بال در میارم با بهترین دوستم موفق شدم
روژان. دوست قشنگم
سانا. بسه دیگه لو س نشو کفاثت
روژان. باش با ی با ی خر من
سانا. با ی با ی گراز من
ویو سانا.
پاشدم نصف چمدونو جمع کردم یکم ورزش کردم رفتم پایین یه سالاد خوردم ساعت 10 شب بود رفتم خوابیدم تا صبح یکم برای ادیشن کار کنم باخودم الارم گوشی رو روی ساعت 9 گذاشتم و خوابیدم
۳.۵k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.