پارت ۱
ا/ت ویو:
امروز قرار بود جواب قبول شدنم تو شرکت های اینجا میومد الانم ساعت ۴ بعداز ظهر بود دیگه داشتم کلافه میشدم که گفتم خودم دست بکار می شم.زنگ زدم به یکی یکیشون
(۱۵ مین بعد)
+ای خدا اینم از شانسم کسی ام که ندارم اینجا اصلا از اول نباید میومدم.
درسته هیچ کدومشون منو قبول نکرده بودن دیگه فقط داشتم به اینکه چیکار کنم تا یه لقمه غذا جور کنم فکر می کردم.
رفتم یه دوش گرفتم و گوشیمو گذاشتم رو حالت پرواز یه ذره به خودم رسیدم بعدشم غذامو خوردم و گوشیمو ورداشتم و رفتم تو تختم.گوشیمو باز کردم و رفتم تو پیاما دیدم از طرف یه شماره ناشناس بهم پیام اومده
[با سلام سرکار خانم کیم ا/ت درخواست شما با همکاری از شرکت هایب با موفقیت قبول شده است برای تأیید درخواست شما تا ساعت ۱۹ با ما تماس بگیرید.]
بلند از سر خوشحالی جیغ بلندی زدم که فک کنم همسایه هامون از خواب بیدار شدن از سر ذوق چند بار متنو خوندن هربار که میخوندم از خوشحالیم کم میشد اخرش بلند گفتم
+ وای ا/ت خدا لعنتت کنه اههههههه حالا چیکار کنم هیچی فردا صبح بهشون زنگ میزنم آره همینه
(خوابید😂)
امروز قرار بود جواب قبول شدنم تو شرکت های اینجا میومد الانم ساعت ۴ بعداز ظهر بود دیگه داشتم کلافه میشدم که گفتم خودم دست بکار می شم.زنگ زدم به یکی یکیشون
(۱۵ مین بعد)
+ای خدا اینم از شانسم کسی ام که ندارم اینجا اصلا از اول نباید میومدم.
درسته هیچ کدومشون منو قبول نکرده بودن دیگه فقط داشتم به اینکه چیکار کنم تا یه لقمه غذا جور کنم فکر می کردم.
رفتم یه دوش گرفتم و گوشیمو گذاشتم رو حالت پرواز یه ذره به خودم رسیدم بعدشم غذامو خوردم و گوشیمو ورداشتم و رفتم تو تختم.گوشیمو باز کردم و رفتم تو پیاما دیدم از طرف یه شماره ناشناس بهم پیام اومده
[با سلام سرکار خانم کیم ا/ت درخواست شما با همکاری از شرکت هایب با موفقیت قبول شده است برای تأیید درخواست شما تا ساعت ۱۹ با ما تماس بگیرید.]
بلند از سر خوشحالی جیغ بلندی زدم که فک کنم همسایه هامون از خواب بیدار شدن از سر ذوق چند بار متنو خوندن هربار که میخوندم از خوشحالیم کم میشد اخرش بلند گفتم
+ وای ا/ت خدا لعنتت کنه اههههههه حالا چیکار کنم هیچی فردا صبح بهشون زنگ میزنم آره همینه
(خوابید😂)
۴.۷k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.