*فیک سرگیجه پارت اول
زندگی رو خیلی مزخرف تصور کرد...
فقط قطره اشکی رو که از روی گونش می چکید رو پاک کرد و به سرعت از اون محوطه یک کلاب دور شد..
کلید انداخت و در و وا کرد سریع رفت تو اتاق و وسایلش رو جمع کرد و زیپ چمدون و بست یک برگه برداشت و نوشت..:::
..
در و باز کرد و رفت نمیتونست هوای خفه کننده کره رو تحمل کنه پس فقط به این فکر افتاد که بره پیش یانا بهترین دوستش..
هتل رزرو کرد و اولین پرواز به سمت فرانسه و مقصد پاریس رو گرفت..
_
از دید کوک0_0
بازم مثل همیشه خیلی خسته رسید خونه.
تا اومد طبق عادت همیشگی فریاد زد
_هینا ددی بهت نیاز داره..
اما این دفعه جوابی دریافت نکرد..
عصبانی رسید به برگه،، برداشت و خوند..
_اه لنتی.. این بار هم دید.. خیلی بی احتیاطی کردم پس فهمیدع رفتم کلاب و با اون دختر توی یک اتاق موندم😾🤕
___
از دیده هینا:::
روی صندلی هواپیما نشست و تمام خاطرات خواست به یاد بیاره از همون اول..
* فلش بک*
دختر نجیبی بود. درسشان خیلی خوب بود تو مدرسه هم محبوب و دوستداشتنی بود زیبا و خوش فرم و فیس و اندام و...
اما خانواده ش افکار پوسیده ای داشتن..
اون اجازه نداشت اگه با پسری دوست میشد با اون رابطه برقرار کنه..
از نظر،،، اون خانواده،،، باید حتی اولین بوسه شو با عشق ابدی تجربه کنه نه با یک دوست پسر معمولی و همین عُقده ای شد برای اینکه تبدیل به یک هرزه نامتعادلی بشه که عوض اون همه درس و مدرسه کلاب بشه پاتوقش..🤘🏿💔
مدتها زیر خواب مردهای کثیف و عوضی می شد اول به خاطر لج کردن با خانواده اش بود ولی بعدها تبدیل شد به یک سرگرمی برای یک دختر بیست ساله..
و تا اون روز سرنوشتساز رسید و توی همون پاتوق همیشگی ، کوک رو ملاقات کرد..
برای بار اول زیرخواب شد.. دوم... سوم.. و تا وقتی که اسماً زنش شد و تو خونه کوک رفت و باهاش زندگی کرد اما فقط اسمن یعنی هیچکی نمیدونست..💔🚫
اما کوک اونو خیلی تغییر داد و اون از کلاب بازی دست کشید و تصمیم گرفت فقط و فقط بیب کوک باشه ولی غافل بود از این که اونم یه مرده و حتی اونا هم رو تو کلاب شناختند پس بعید نبود جانکوک دوباره هوس اون امکانُ رو بکنه..
ادامه دارد..
اثر مین سان
خب نظر؟
#بی_تی_اس #کیپاپ #وی #تهیونگ #کره #وانشات #آرمی #وانشات #فیک #باتر
فقط قطره اشکی رو که از روی گونش می چکید رو پاک کرد و به سرعت از اون محوطه یک کلاب دور شد..
کلید انداخت و در و وا کرد سریع رفت تو اتاق و وسایلش رو جمع کرد و زیپ چمدون و بست یک برگه برداشت و نوشت..:::
..
در و باز کرد و رفت نمیتونست هوای خفه کننده کره رو تحمل کنه پس فقط به این فکر افتاد که بره پیش یانا بهترین دوستش..
هتل رزرو کرد و اولین پرواز به سمت فرانسه و مقصد پاریس رو گرفت..
_
از دید کوک0_0
بازم مثل همیشه خیلی خسته رسید خونه.
تا اومد طبق عادت همیشگی فریاد زد
_هینا ددی بهت نیاز داره..
اما این دفعه جوابی دریافت نکرد..
عصبانی رسید به برگه،، برداشت و خوند..
_اه لنتی.. این بار هم دید.. خیلی بی احتیاطی کردم پس فهمیدع رفتم کلاب و با اون دختر توی یک اتاق موندم😾🤕
___
از دیده هینا:::
روی صندلی هواپیما نشست و تمام خاطرات خواست به یاد بیاره از همون اول..
* فلش بک*
دختر نجیبی بود. درسشان خیلی خوب بود تو مدرسه هم محبوب و دوستداشتنی بود زیبا و خوش فرم و فیس و اندام و...
اما خانواده ش افکار پوسیده ای داشتن..
اون اجازه نداشت اگه با پسری دوست میشد با اون رابطه برقرار کنه..
از نظر،،، اون خانواده،،، باید حتی اولین بوسه شو با عشق ابدی تجربه کنه نه با یک دوست پسر معمولی و همین عُقده ای شد برای اینکه تبدیل به یک هرزه نامتعادلی بشه که عوض اون همه درس و مدرسه کلاب بشه پاتوقش..🤘🏿💔
مدتها زیر خواب مردهای کثیف و عوضی می شد اول به خاطر لج کردن با خانواده اش بود ولی بعدها تبدیل شد به یک سرگرمی برای یک دختر بیست ساله..
و تا اون روز سرنوشتساز رسید و توی همون پاتوق همیشگی ، کوک رو ملاقات کرد..
برای بار اول زیرخواب شد.. دوم... سوم.. و تا وقتی که اسماً زنش شد و تو خونه کوک رفت و باهاش زندگی کرد اما فقط اسمن یعنی هیچکی نمیدونست..💔🚫
اما کوک اونو خیلی تغییر داد و اون از کلاب بازی دست کشید و تصمیم گرفت فقط و فقط بیب کوک باشه ولی غافل بود از این که اونم یه مرده و حتی اونا هم رو تو کلاب شناختند پس بعید نبود جانکوک دوباره هوس اون امکانُ رو بکنه..
ادامه دارد..
اثر مین سان
خب نظر؟
#بی_تی_اس #کیپاپ #وی #تهیونگ #کره #وانشات #آرمی #وانشات #فیک #باتر
۲۰.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.