وقتی بهت اعتراف میکنه(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
مینهو+
.
.
(مینهو ویو)
من خیلی وقته که به ا.ت علاقه دارم ولی اون… هعی نمیدونم
امروز میخوام دلمو به دریا بزنم و بهش اعتراف کنم ، نمیتونم بگم برام مهم نیست چی میشه چون اگه جواب رد ازش بشنوم حتما دیوونه میشم
خب ما تفاوت سنی زیادی داریم اون ۱۹ سالشه و من ۳۱ سالمه به جز تفاوت سنی تفاوت ملیتی هم داریم اون ایرانیه ، من کره ای از این دوتا بگذریم ، من یه ایدل کی پاپم و اون یه دانشجو
واقعا نمیدونم قبول میکنه یا نه
بهش پیام دادم امروز بیاد خونم تا بهش اینارو بگم نمیدونم قبول میکنه یا نه ولی من میگم تهش یا عاشق میشم یا دیوونه
ساعت پنج باید اینجا باشه یعنی دو ساعت دیگه
(دو ساعت بعد)
(میسا ویو)
صدای زنگ به گوش مینهو رسید و رفت در رو برای ا.ت یا بهتره بگیم دختری که تمام فکر مینهو بود باز کرد
_سلام
+سلام
_چیکارم داشتی؟
+بشین
ا.ت نشست روی مبل و مینهو هم روی مبل روبروی ا.ت نشست
+خب ا.ت یه چیز بود که از همون روز اولی که باهم دوست شدیم توی ذهنم بود میخوام بهت بگم ولی لطفا نرو و منطقی باهام صحبت کن
_باشه(متعجب)
+ا.ت من دوستت دارم
_چی؟
+دوستت دارم البته دوستت دارم نه حاضرم بخاطرت برم زیر ماشین،حاضرم بخاطرت به ترسم غلبه کنم و از یه ساختمون بلند بپرم پایین و حتی کارای دیگه
_مینهو میفهمی چی میگی؟
+اره ا.ت میفهمم دارم چی میگم
_اخه منو تو خیلی فاصله سنی داریم بعد کشور هامون بهم نمیخوره و تو یه ایدلی میدونی چه لطمه ای به کارات میزنی بخاطر من؟
+اره ا.ت فکر همه جاشو کردم برامم مهم نیست چی میشه شغلم عشق سن و سال نداره کشور هامونم مهم نیست
_هوففف نمیتونم قبول کنم
مینهو سرشو پایین انداخت و با بغض گفت
+چرا؟ یعنی انقدر غیر قابل تحملم این مشکلات اصلا چیزی نیستن نمیخواد بهونشون کنی خیلی راحت بگو ازم خوشت نمیاد(بغض)
_مین…
+نمیخواد چیزی بگی من میرم تو اتاقم(بغض)
(مینهو رفت تو اتاقش)
(ا.ت ویو)
بعد اینکه مینهو گفت منو دوست داره خیلی تعجب کردم
بعد اینکه گفت میره تو اتاقش خیلی عذاب وجدان گرفتم منم دوستش داشتم ولی منو اون بهم نمیخوردیم بعد اینکه رفت تو اتاقش من بخاطر اینکه بیشتر ناراحتش نکنم میخواستم برم خونه خودم که ناگهان صدای شکستن شیشه از اتاق اومد نگران دویدم و رفتم تو اتاقش در رو قفل کرده بود محکم در میزدم و صداش میکردم
_مینهو(نگران)
_مینهو(نگران)
+برو ا.ت ، تو منو نمیخوای؟ باشه من به نظرت احترام میزارم ولی با مرگم(گریه ای که سعی میکرد از تو پنهانش کنه)
با این حرفش بغض کردی
_مینهو دوستت دارم(بغض)
+نیازی نیست برام ترحم قائل شی
_مینهو میگم دوستت دارم(داد و بغضی که درحال شکستن بود)
بغضت شکست که ناگهان در باز شد و مینهو بغل کرد
+واقعا دوستم داری؟
_هق اره دوستت دارم
+مرسی که قبولمکردی
_هق خواهش میکنم هق
از بغلش جدا شدی و چشمت افتاد به صورت اشکیش و دستاش که درحال خونریزی بود
_تو هق چرا مواظب خودت هق نیستی
+فکر کردم واقعا ازم بدت میاد
_بشین رو تختت الان میام
مینهو رفت نشست
_جعبه کمک های اولین کجاست؟
+تو اشپزخونه
_باشه
جعبه کمک های اولیه رو اوردی و دستشو پانسمان کردی و اشکاشو با انگشت شستت پاک کردی
_از این به بعد مواظب خودت باشه
+باشه
+ا.ت
_هوم؟
+ممنونم که قبولش کردی
بوسه ریزی به لباش زدی و با لبخند گفتی
_دوستت دارم!
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
ا.ت_
مینهو+
.
.
(مینهو ویو)
من خیلی وقته که به ا.ت علاقه دارم ولی اون… هعی نمیدونم
امروز میخوام دلمو به دریا بزنم و بهش اعتراف کنم ، نمیتونم بگم برام مهم نیست چی میشه چون اگه جواب رد ازش بشنوم حتما دیوونه میشم
خب ما تفاوت سنی زیادی داریم اون ۱۹ سالشه و من ۳۱ سالمه به جز تفاوت سنی تفاوت ملیتی هم داریم اون ایرانیه ، من کره ای از این دوتا بگذریم ، من یه ایدل کی پاپم و اون یه دانشجو
واقعا نمیدونم قبول میکنه یا نه
بهش پیام دادم امروز بیاد خونم تا بهش اینارو بگم نمیدونم قبول میکنه یا نه ولی من میگم تهش یا عاشق میشم یا دیوونه
ساعت پنج باید اینجا باشه یعنی دو ساعت دیگه
(دو ساعت بعد)
(میسا ویو)
صدای زنگ به گوش مینهو رسید و رفت در رو برای ا.ت یا بهتره بگیم دختری که تمام فکر مینهو بود باز کرد
_سلام
+سلام
_چیکارم داشتی؟
+بشین
ا.ت نشست روی مبل و مینهو هم روی مبل روبروی ا.ت نشست
+خب ا.ت یه چیز بود که از همون روز اولی که باهم دوست شدیم توی ذهنم بود میخوام بهت بگم ولی لطفا نرو و منطقی باهام صحبت کن
_باشه(متعجب)
+ا.ت من دوستت دارم
_چی؟
+دوستت دارم البته دوستت دارم نه حاضرم بخاطرت برم زیر ماشین،حاضرم بخاطرت به ترسم غلبه کنم و از یه ساختمون بلند بپرم پایین و حتی کارای دیگه
_مینهو میفهمی چی میگی؟
+اره ا.ت میفهمم دارم چی میگم
_اخه منو تو خیلی فاصله سنی داریم بعد کشور هامون بهم نمیخوره و تو یه ایدلی میدونی چه لطمه ای به کارات میزنی بخاطر من؟
+اره ا.ت فکر همه جاشو کردم برامم مهم نیست چی میشه شغلم عشق سن و سال نداره کشور هامونم مهم نیست
_هوففف نمیتونم قبول کنم
مینهو سرشو پایین انداخت و با بغض گفت
+چرا؟ یعنی انقدر غیر قابل تحملم این مشکلات اصلا چیزی نیستن نمیخواد بهونشون کنی خیلی راحت بگو ازم خوشت نمیاد(بغض)
_مین…
+نمیخواد چیزی بگی من میرم تو اتاقم(بغض)
(مینهو رفت تو اتاقش)
(ا.ت ویو)
بعد اینکه مینهو گفت منو دوست داره خیلی تعجب کردم
بعد اینکه گفت میره تو اتاقش خیلی عذاب وجدان گرفتم منم دوستش داشتم ولی منو اون بهم نمیخوردیم بعد اینکه رفت تو اتاقش من بخاطر اینکه بیشتر ناراحتش نکنم میخواستم برم خونه خودم که ناگهان صدای شکستن شیشه از اتاق اومد نگران دویدم و رفتم تو اتاقش در رو قفل کرده بود محکم در میزدم و صداش میکردم
_مینهو(نگران)
_مینهو(نگران)
+برو ا.ت ، تو منو نمیخوای؟ باشه من به نظرت احترام میزارم ولی با مرگم(گریه ای که سعی میکرد از تو پنهانش کنه)
با این حرفش بغض کردی
_مینهو دوستت دارم(بغض)
+نیازی نیست برام ترحم قائل شی
_مینهو میگم دوستت دارم(داد و بغضی که درحال شکستن بود)
بغضت شکست که ناگهان در باز شد و مینهو بغل کرد
+واقعا دوستم داری؟
_هق اره دوستت دارم
+مرسی که قبولمکردی
_هق خواهش میکنم هق
از بغلش جدا شدی و چشمت افتاد به صورت اشکیش و دستاش که درحال خونریزی بود
_تو هق چرا مواظب خودت هق نیستی
+فکر کردم واقعا ازم بدت میاد
_بشین رو تختت الان میام
مینهو رفت نشست
_جعبه کمک های اولین کجاست؟
+تو اشپزخونه
_باشه
جعبه کمک های اولیه رو اوردی و دستشو پانسمان کردی و اشکاشو با انگشت شستت پاک کردی
_از این به بعد مواظب خودت باشه
+باشه
+ا.ت
_هوم؟
+ممنونم که قبولش کردی
بوسه ریزی به لباش زدی و با لبخند گفتی
_دوستت دارم!
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
۹.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.