پارت2
+:خب دیگه شما هم برین بشینین، دوتا صندلی خالی پیش چوی یونجون هست
سوبین:چشم استاد
سوبین و خواهرش نشستند
کمی گذشت و سکوت همه جا رو پر کرده بود که ناگهان یونجون این سکوت رو شکست و رو به سوبین گفت:میشه خودتو کامل معرفی کنی؟
سوبین:اوه بله حتما!خب چوی سوبین هستم 16 سالمه
همین
یونجون:با خواهرت دوقلو هستی؟
سوبین:آره
یونجون:اوهوم
بعد این مکالمه ی کوتاه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد
***
زنگ پایان مدرسه خورد سوبین و سویون در حال رفتن بودن که ناگهان یه نفر از پشت صداشون کرد
اون کسی نبود جز...
سوبین:چشم استاد
سوبین و خواهرش نشستند
کمی گذشت و سکوت همه جا رو پر کرده بود که ناگهان یونجون این سکوت رو شکست و رو به سوبین گفت:میشه خودتو کامل معرفی کنی؟
سوبین:اوه بله حتما!خب چوی سوبین هستم 16 سالمه
همین
یونجون:با خواهرت دوقلو هستی؟
سوبین:آره
یونجون:اوهوم
بعد این مکالمه ی کوتاه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد
***
زنگ پایان مدرسه خورد سوبین و سویون در حال رفتن بودن که ناگهان یه نفر از پشت صداشون کرد
اون کسی نبود جز...
۱.۴k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.