پارت اخر....من مال توعم
ویوجیمین:
رفتیم داخلمیدونستم بوی الکل و سیگار اتو اذیت میکنه...نخواستم پیش ات مست کنم پس به جای الکل خوردن رفتیم یکم رقصیدیم...بعد ۲۰ دیقه چشم خورد به پشت سر ات...ی پسر کم مونده بود با چشماس اتو بخوره...نخواستم دردسر شه پس بیخیالش شدم که بعد چند دیقه اومد پیش ات
؟:پرنسس مایل هستی با من برقصی؟
_:گورتو گم کن
؟:به تو ربطی نداره من دارم با این دختر حرف میزنم
_:همون دختری که میگی زن منه حرومزاده
؟:خب پس نظرت چیه ی شب بدیش به من؟
ویوات:
میدونسنم تا جیمین این پسرو نکشه دست بردار نیست...بعد حرفش جیمین ی مشت خوابوند دم گوشش و تا میخورد زدش
+:جی...مین....ب...سه..بی..ا..بریم
_:حرومزاده...دیگه نبینم به کسی اینطور نگاه کنی!
+:ج...ی...م..ین
_:بیا بریم*عصبی
ویوادمین:
جیمین دست اتو گرفت و رفت سوار ماشین شد
_:ات..خوبی؟
+:چطور میتونم خوب باشم هان؟همه ادما بهم نگا میکنن ولی وقتی یکی به من نگا میکنه میری انقد میزنیشکه بمیره چرا اینطوری میکنی هان؟*گریه،داد
_:تو انگار نمیفهمی نه؟...من نمیخوام هیچکس جز من نگات کنه تازه نگا کردن که چیزی نیس اون داشت با چشاش تورو میخورد..پس بفهم که کسی حق نگاه کردن به تورو نداره*بلند،عصبی
+:م...ن....من دیگه واقعا از دستت خسته شدم...دیگه نمی.....
ویوجیمین:
نخواستم این بحس ادامه پیدا کنه پس ماشینو دادم کنار و لبابمو رو لب ات گزاشتم و از کمرش گرفتم و به خودم نزدیکترش کردم اول میخواست جدا شه ولی کم کم اروم شد و منم ازش جدا شدم
_:الان اروم شدی؟
+:.....
_:خیله خب ماه من قهر نکن من فقط دوست ندارم کسی جز من دوست داشه باشه یا بخواد کاری کنه لطفا درکم کن
+:عاشقتم پارک جیمین*تا دو دیقه پیش داشت جیمینو قورت میدادا😑*
_:منم عاشقتم پارک ات
الان سه سال از اون ماجرا میگزره و منو ات ازدواج کردیم...ی پسر به اسم جینو داریم و کنار هم خوشبختیم.....پایان
*ولی بیاین قبول کنین با هر فیک من ی خاطره دارین:)*
ویوجیمین:
رفتیم داخلمیدونستم بوی الکل و سیگار اتو اذیت میکنه...نخواستم پیش ات مست کنم پس به جای الکل خوردن رفتیم یکم رقصیدیم...بعد ۲۰ دیقه چشم خورد به پشت سر ات...ی پسر کم مونده بود با چشماس اتو بخوره...نخواستم دردسر شه پس بیخیالش شدم که بعد چند دیقه اومد پیش ات
؟:پرنسس مایل هستی با من برقصی؟
_:گورتو گم کن
؟:به تو ربطی نداره من دارم با این دختر حرف میزنم
_:همون دختری که میگی زن منه حرومزاده
؟:خب پس نظرت چیه ی شب بدیش به من؟
ویوات:
میدونسنم تا جیمین این پسرو نکشه دست بردار نیست...بعد حرفش جیمین ی مشت خوابوند دم گوشش و تا میخورد زدش
+:جی...مین....ب...سه..بی..ا..بریم
_:حرومزاده...دیگه نبینم به کسی اینطور نگاه کنی!
+:ج...ی...م..ین
_:بیا بریم*عصبی
ویوادمین:
جیمین دست اتو گرفت و رفت سوار ماشین شد
_:ات..خوبی؟
+:چطور میتونم خوب باشم هان؟همه ادما بهم نگا میکنن ولی وقتی یکی به من نگا میکنه میری انقد میزنیشکه بمیره چرا اینطوری میکنی هان؟*گریه،داد
_:تو انگار نمیفهمی نه؟...من نمیخوام هیچکس جز من نگات کنه تازه نگا کردن که چیزی نیس اون داشت با چشاش تورو میخورد..پس بفهم که کسی حق نگاه کردن به تورو نداره*بلند،عصبی
+:م...ن....من دیگه واقعا از دستت خسته شدم...دیگه نمی.....
ویوجیمین:
نخواستم این بحس ادامه پیدا کنه پس ماشینو دادم کنار و لبابمو رو لب ات گزاشتم و از کمرش گرفتم و به خودم نزدیکترش کردم اول میخواست جدا شه ولی کم کم اروم شد و منم ازش جدا شدم
_:الان اروم شدی؟
+:.....
_:خیله خب ماه من قهر نکن من فقط دوست ندارم کسی جز من دوست داشه باشه یا بخواد کاری کنه لطفا درکم کن
+:عاشقتم پارک جیمین*تا دو دیقه پیش داشت جیمینو قورت میدادا😑*
_:منم عاشقتم پارک ات
الان سه سال از اون ماجرا میگزره و منو ات ازدواج کردیم...ی پسر به اسم جینو داریم و کنار هم خوشبختیم.....پایان
*ولی بیاین قبول کنین با هر فیک من ی خاطره دارین:)*
۱۹.۹k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.