شراکت عشق پارت ۱
ویو هایون
صبح با آلارم گوشیم از خواب نازنینم بیدارشدم امروز روز بزرگی بود میخواستم بایه شرکت فشن شو شراکت کنم خیلی استرس داشتم رفتم حمام یه حمام ۲۰ دیقه ای گرفتم روتین پوستیمو انجام دادم یه ارایش ساده انجام دادم لباسام رو پوشیدم(عکسشو میزارم) و رفتم صبحانه خوردم و راه افتادم سمت مکانی که قرار بود با اقای یونگ شراکت کنم
ویو یونگ
صبح از خواب بیدار شدم مثل همیشه یه حمام ۱۰ دیقه ای گرفتم لباسامو پوشیدم موهامم درست کردم و عطر تلخمو زدم و رفتم پایین صبحانه خوردم و گوشیم زنگ خورد دیدم یه جونه جواب دادم علامت یه جون= یونگ
=سلام خوبی
سلام ممنون من خوبم تو چی؟
=هعی بد نیستم راستی شنیدم امروز با یه شرکت مدُ و پوشاک قرار همکاری داری
اره
=خب دادتش وقتتو نمیگیرم کاری نداری؟
نه خدافظ
=خدافظ
سریع سوار ماشینم شدم و راه افتادم
ویو هایون
استرس ولم نمیکرد ولی خب چیکار میشه کرد رسیدم علامت منشی. هایون_
.سلام خوش اومدید کمکی از دستم برمیاد؟
_ممنون من با اقای یونگ وو قرار همکاری داشتم
.اهان بفرمایید طبقه ی ۲۴ اتاق شماره ۳۶
_مرسی
ویو هایون
رفتم تو اسانسور در داشت بسته میشد که یهو
صبح با آلارم گوشیم از خواب نازنینم بیدارشدم امروز روز بزرگی بود میخواستم بایه شرکت فشن شو شراکت کنم خیلی استرس داشتم رفتم حمام یه حمام ۲۰ دیقه ای گرفتم روتین پوستیمو انجام دادم یه ارایش ساده انجام دادم لباسام رو پوشیدم(عکسشو میزارم) و رفتم صبحانه خوردم و راه افتادم سمت مکانی که قرار بود با اقای یونگ شراکت کنم
ویو یونگ
صبح از خواب بیدار شدم مثل همیشه یه حمام ۱۰ دیقه ای گرفتم لباسامو پوشیدم موهامم درست کردم و عطر تلخمو زدم و رفتم پایین صبحانه خوردم و گوشیم زنگ خورد دیدم یه جونه جواب دادم علامت یه جون= یونگ
=سلام خوبی
سلام ممنون من خوبم تو چی؟
=هعی بد نیستم راستی شنیدم امروز با یه شرکت مدُ و پوشاک قرار همکاری داری
اره
=خب دادتش وقتتو نمیگیرم کاری نداری؟
نه خدافظ
=خدافظ
سریع سوار ماشینم شدم و راه افتادم
ویو هایون
استرس ولم نمیکرد ولی خب چیکار میشه کرد رسیدم علامت منشی. هایون_
.سلام خوش اومدید کمکی از دستم برمیاد؟
_ممنون من با اقای یونگ وو قرار همکاری داشتم
.اهان بفرمایید طبقه ی ۲۴ اتاق شماره ۳۶
_مرسی
ویو هایون
رفتم تو اسانسور در داشت بسته میشد که یهو
۲۴۰
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.