وقـتـیـ مـنـشـیـ شـرکـتـشـ بـودیـ...

وقـتـیـ مـنـشـیـ شـرکـتـشـ بـودیـ...

پارت⁶

ات:کدوم کار؟

جیمین:ات خودتو نزن به اون راه

ات:هوفف باشه...ولی میتونی بری از حمومای اتاق ها استفاده کنی

جیمین:وقتی من دوست دختر دارم چرا باید نیازامو از طریق حموم برطرف کنم؟

ات:جیمین.....

جیمین:باشه فهمیدم میرم دوش بگیرم(ناراحت)

ادمین:جیمین با ناراحتی رفت به سمت اتاق مخصوص خودش و در حال در آوردن لباساش بود که ناگهان......

ات:(امد داخل اتاق و محکم لبای جیمین رو به دندون گرفت)

چند دقیقه بعد

جیمین:اههه اتتت چیکار میکنی(نفس نفس)

ات:جیمین من بهت اجازه میدم(نفس نفس)

جیمین:وا..واقعا؟

ات:آره

ادمین:جیمین روی ات خیمه زد و.......(استعداد ندارم)

ات:اییییی جیمین بسهههه...دیگه نمیتونم

جیمین:فقط یکم دیگه اهههه(تو ات داره میک*وبه)

1 ساعت بعد

ات:جیمین بسههههههههههه

جیمین:یکم دیگه تروخدا

2 ساعت بعد

ات:جیمین دیگه نمیتونم بسه دیگه دردشو نمیتونم تحمل کنم

جیمین:اهه باشههه(کنار ات خوابید)

ات:اییییی دلممممم

جیمین:بزار ماساژش بدم

ات:اوهوم....میگم ساعت چنده؟

جیمین:ساعت 2 شبه چطور؟

ات:چییییی ساعت 2 شببببهههههه؟؟

جیمین:آره مگه چیه

ات:یعنی تو 7 ساعت داشتی بدون استراحت توم میکوبیدی؟

جیمین:مثل اینکه

درخواست یکی از دوستان بود