به وقت عاشقی ♡... P=84
ا. ت=(حلقه دستم و از دور گردنش باز کردم و به چشمای خیسش نگاه کردم...)
ا. ت=کوک...(اشکای رو گونش و پاک کردم)...دلم و خون کردی...گریه نکن دیگه...چرا چشمات خیسه...تو تنها نیستی کوک! تو من و داری...تا کی میخوای اشک بریزی؟ (کتش و دادم بهش)...لطفا بپوشش... بدنت یخ کرده...
کوک=(کت و ازش گرفتم و رو دستش بوسه زدم) من اگه تو رو نداشتم چیکار میکردم... هوم؟
ا. ت=(بهش لبخند زدم و تو چشماش نگاه کردم... عمق چشماش درد داشت... حالش اصلا خوب نبود و این من و واقعا داغون میکرد...با مهربونی تو چشماش زل زدم که کلافه دوباره شروع به حرف زدن کرد)
کوک=اما ا. ت... من چطور ببخشمش؟ چطور اون و پدرم ببینم؟ چطور! من...
ا. ت=کوک...تمومش کن...اگه نمیخوای نبخشش! اما دیگه نمیخوام ناراحت ببینمت! دیگه نباید یه قطره اشکم بریزی... من نمیتونم تو رو تو این حال ببینم...باشه؟
کوک=باشه معذرت میخوام...(خنده غمگین) تو هم خیلی چیزا رو تازه فهمیدی...بهتره دیگه بریم داخل...
ا. ت=باشه... اما اول کتت و بپوش
کوک=هوم...
ا. ت=کوک...(اشکای رو گونش و پاک کردم)...دلم و خون کردی...گریه نکن دیگه...چرا چشمات خیسه...تو تنها نیستی کوک! تو من و داری...تا کی میخوای اشک بریزی؟ (کتش و دادم بهش)...لطفا بپوشش... بدنت یخ کرده...
کوک=(کت و ازش گرفتم و رو دستش بوسه زدم) من اگه تو رو نداشتم چیکار میکردم... هوم؟
ا. ت=(بهش لبخند زدم و تو چشماش نگاه کردم... عمق چشماش درد داشت... حالش اصلا خوب نبود و این من و واقعا داغون میکرد...با مهربونی تو چشماش زل زدم که کلافه دوباره شروع به حرف زدن کرد)
کوک=اما ا. ت... من چطور ببخشمش؟ چطور اون و پدرم ببینم؟ چطور! من...
ا. ت=کوک...تمومش کن...اگه نمیخوای نبخشش! اما دیگه نمیخوام ناراحت ببینمت! دیگه نباید یه قطره اشکم بریزی... من نمیتونم تو رو تو این حال ببینم...باشه؟
کوک=باشه معذرت میخوام...(خنده غمگین) تو هم خیلی چیزا رو تازه فهمیدی...بهتره دیگه بریم داخل...
ا. ت=باشه... اما اول کتت و بپوش
کوک=هوم...
۱۹.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.