چشمانم را به روی دنیا بسته بودم و از دنیا کینه به دل داشت
چشمانم را به روی دنیا بسته بودم و از دنیا کینه به دل داشتم
نوازش انگشتانی را روی مژه هایم حس کردم
نوازشَش آرامش داشت ، بوی زنده بودن میداد
نمیخواستم چشم هایم را باز کنم ،دلم میخواست بیشتر در میان دقتی که روی مژه هایم داشت ،غرق شوم.
ناچار چشم هایم بی اختیار باز شدند ،میخواستند ببینند او کیست، دل میدانست ولی چشم میخواست ببیند
وقتی چشم هایم را باز کردم دنیای سرزنده و زیبای زندگیم را مقابل چشمانم دیدم
چشم هایی که حالا زندگی من است و چشم هایی که مراقب چشم هایم هست.
نوازش انگشتانی را روی مژه هایم حس کردم
نوازشَش آرامش داشت ، بوی زنده بودن میداد
نمیخواستم چشم هایم را باز کنم ،دلم میخواست بیشتر در میان دقتی که روی مژه هایم داشت ،غرق شوم.
ناچار چشم هایم بی اختیار باز شدند ،میخواستند ببینند او کیست، دل میدانست ولی چشم میخواست ببیند
وقتی چشم هایم را باز کردم دنیای سرزنده و زیبای زندگیم را مقابل چشمانم دیدم
چشم هایی که حالا زندگی من است و چشم هایی که مراقب چشم هایم هست.
۲.۸k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.