پارت ۳
پارت ۳
یورا ویو:یه خانمه رو دیدم شبیه مامانم بود فکر کردم مامانمه رفتم سمتش و دیدم مامانم نبود خواستم برگردم زمین بازی ک راه و گم کردم
سوهو:بابا بریم بستنی بخوریم
تهیونگ:باشه
بذا برم اونم صدا بزنم بیام
تهیونگ ویو:همه جای زمین بازی رو گشتم ولی خبری از یورا نبود
تهیونگ:یورا (داد)
هرچی صداش میزدم جواب نمیداد خیلی نگران شدم تا اینکه یه خانمی صدام زد
خانمه:آقا این دختر شماست
تهیونگ:بله ممنون
خانومه:خواهش میکنم حواستون و بیشتر جمع کنید
تهیونگ:بله ممنون
تهیونگ ویو:دیدم داره گریه میکنه
تهیونگ:برا چی رفتی اونجا میدونی چقدر دنبالت گشتم(داد)
یورا:ببخشید
تهیونگ:بریم خونه بهت نشون میدم
یورا:تروخدا
تهیونگ:..........
ادمین:رفتن بستنی فروشی تهیونگ برای سوهو بستنی خرید ولی برای یورا نخرید گفت تنبیهی
ک رسیدن خونه
تهیونگ:سو هو برو تو اتاق تا وقتی ک نگفتم نیا بیرون
سوهو:باشه بابایی
تهیونگ:برا چی رفتی اونجا هان(داد)
یورا:(گریه)
تهیونگ:با توئم
یورا:(گریه)
تهیونگ:ک جواب نمیدی نه
یورا ویو:یه خانمه رو دیدم شبیه مامانم بود فکر کردم مامانمه رفتم سمتش و دیدم مامانم نبود خواستم برگردم زمین بازی ک راه و گم کردم
سوهو:بابا بریم بستنی بخوریم
تهیونگ:باشه
بذا برم اونم صدا بزنم بیام
تهیونگ ویو:همه جای زمین بازی رو گشتم ولی خبری از یورا نبود
تهیونگ:یورا (داد)
هرچی صداش میزدم جواب نمیداد خیلی نگران شدم تا اینکه یه خانمی صدام زد
خانمه:آقا این دختر شماست
تهیونگ:بله ممنون
خانومه:خواهش میکنم حواستون و بیشتر جمع کنید
تهیونگ:بله ممنون
تهیونگ ویو:دیدم داره گریه میکنه
تهیونگ:برا چی رفتی اونجا میدونی چقدر دنبالت گشتم(داد)
یورا:ببخشید
تهیونگ:بریم خونه بهت نشون میدم
یورا:تروخدا
تهیونگ:..........
ادمین:رفتن بستنی فروشی تهیونگ برای سوهو بستنی خرید ولی برای یورا نخرید گفت تنبیهی
ک رسیدن خونه
تهیونگ:سو هو برو تو اتاق تا وقتی ک نگفتم نیا بیرون
سوهو:باشه بابایی
تهیونگ:برا چی رفتی اونجا هان(داد)
یورا:(گریه)
تهیونگ:با توئم
یورا:(گریه)
تهیونگ:ک جواب نمیدی نه
۱۴.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.