پارت ۱۱ من خیانت نکردم
ات ویو
سوار ماشین شدم و ذهنم درگیر چیزهای که سوهو گفت بودم گفتم بزار برم با داهیون مشورت کنم اصلا من برای چی بخاطر یه خیانتکار به شهرم سر نزنم تو همین حرف ها بودم که رسیدم دم در خونه و پیاده شدم در زدم اجوما درو باز کرد
اجوما:سلام دخترم خوش اومدی
مین جه :سلام مامانی خوش اومدی
مین هو:خوش اومدی مامانی
ات:سلام بچه ها سلام اجوما
رفتم تو اتاقم و لباسم رو عوض کردم اومدم روی مبل نشستم
ات:اجوما داهیون نیستش
اجوما:چرا دخترم تو اتاقشه
ات:آجوما میشه صداش کنی کارش دارم
اجوما:باشه الان صداش میکنم
(۱۰ مین بعد)
داهیون :سلام خره
ات:سلام گاوه
داهیون: جانم کاری داشتی
ات:اره خواستم یه مشورتی باهات بکنم
داهیون :جانم
ات:امروز سوهو بهم گفت یه شرکت مدلینگ معروف هستش که بابت هر عکسی پول زیادی میده
داهیون:خب ؟ اینکه خیلی خوبه
ات:اره خوبه ولی تو کره است
داهیون :امممم نمیدونم ولی اگر تو بخوای میتونیم بر گردیم
ات:بنظرت اگه برگردیم دیگه جونگ کوک رو نمیبینم
داهیون :اسکلی مگه بوسان جای کوچیکیه که همو ببینین بنظرم تا الان جونگ کوک ازدواج کرده
ات:مطمئنی؟
داهیون :نمیدونم
ات:اکی پس برای ۵ روز دیگه بیلیت میگرم بنظرت اجوما باهامون میاد
داهیون: نمیدونم
ات:اخه پسر اجوما توی کره است شاید باهامون بیاد
داهیون: اکی بهش میگیم ببینیم چی میشه راستی به مهد کودک مین جه و مین هو زنگ بزن بگو که نمیاد البته کارمون راحته خوبه خونم رو نفروختم
ات:اره زنگ میزنم من برم زنگ بزنم بای
داهیون: بای
ات ویو
رفتم تو اتاقم گوشیم رو ورداشتم و به مدیر بچها گفتم که دیگه نمیان تصمیم گرفتم بخوابم
(۲ ساعت بعد )
از خواب بیدار شدم دست و صورتم رو آب زدم و رفتم پایین
ات:سلام اجوما
اجوما :سلام دخترم
ات:چرا بچه ها نیستن ؟
اجوما: داهیون بردشن بیرون
ات:ا ها اجوما میشه؟ بیای رو مبل بشینی کارت دارم
با اجوما روی مبل نشستیم
ات:خب اجوما میخواستم بهت بگم که من یه شرکت بهم معرفی شده بخاطر همینم میخوایم بریم کره خواستم ببینم باهامون میای بریم؟
#فیک # جونگ کوک #بی تی اس
سوار ماشین شدم و ذهنم درگیر چیزهای که سوهو گفت بودم گفتم بزار برم با داهیون مشورت کنم اصلا من برای چی بخاطر یه خیانتکار به شهرم سر نزنم تو همین حرف ها بودم که رسیدم دم در خونه و پیاده شدم در زدم اجوما درو باز کرد
اجوما:سلام دخترم خوش اومدی
مین جه :سلام مامانی خوش اومدی
مین هو:خوش اومدی مامانی
ات:سلام بچه ها سلام اجوما
رفتم تو اتاقم و لباسم رو عوض کردم اومدم روی مبل نشستم
ات:اجوما داهیون نیستش
اجوما:چرا دخترم تو اتاقشه
ات:آجوما میشه صداش کنی کارش دارم
اجوما:باشه الان صداش میکنم
(۱۰ مین بعد)
داهیون :سلام خره
ات:سلام گاوه
داهیون: جانم کاری داشتی
ات:اره خواستم یه مشورتی باهات بکنم
داهیون :جانم
ات:امروز سوهو بهم گفت یه شرکت مدلینگ معروف هستش که بابت هر عکسی پول زیادی میده
داهیون:خب ؟ اینکه خیلی خوبه
ات:اره خوبه ولی تو کره است
داهیون :امممم نمیدونم ولی اگر تو بخوای میتونیم بر گردیم
ات:بنظرت اگه برگردیم دیگه جونگ کوک رو نمیبینم
داهیون :اسکلی مگه بوسان جای کوچیکیه که همو ببینین بنظرم تا الان جونگ کوک ازدواج کرده
ات:مطمئنی؟
داهیون :نمیدونم
ات:اکی پس برای ۵ روز دیگه بیلیت میگرم بنظرت اجوما باهامون میاد
داهیون: نمیدونم
ات:اخه پسر اجوما توی کره است شاید باهامون بیاد
داهیون: اکی بهش میگیم ببینیم چی میشه راستی به مهد کودک مین جه و مین هو زنگ بزن بگو که نمیاد البته کارمون راحته خوبه خونم رو نفروختم
ات:اره زنگ میزنم من برم زنگ بزنم بای
داهیون: بای
ات ویو
رفتم تو اتاقم گوشیم رو ورداشتم و به مدیر بچها گفتم که دیگه نمیان تصمیم گرفتم بخوابم
(۲ ساعت بعد )
از خواب بیدار شدم دست و صورتم رو آب زدم و رفتم پایین
ات:سلام اجوما
اجوما :سلام دخترم
ات:چرا بچه ها نیستن ؟
اجوما: داهیون بردشن بیرون
ات:ا ها اجوما میشه؟ بیای رو مبل بشینی کارت دارم
با اجوما روی مبل نشستیم
ات:خب اجوما میخواستم بهت بگم که من یه شرکت بهم معرفی شده بخاطر همینم میخوایم بریم کره خواستم ببینم باهامون میای بریم؟
#فیک # جونگ کوک #بی تی اس
۲۱.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.