p22
جی:من بیشتر
*همگی چادر و وسایلاشون رو برمیدارن و میرن اونطرف جنگل
جیمین:حالا همگی دوتا دوتا بشین
همه دوتا دوتا شدن که منو جین و جیمین و کوک موندیم
جیمین اممم منو جیرال
جین:هاااااچه غلطااااا
جیمین:باشه با تو
جین:اره با من
کوک:خب یعنی...من با تو جیمین
جیمین:متاسفانه
کوک:متاسفانه ؟بخوره رو سرت مگه چشه با من بخوابی
جیمین:🤣🤣🤣
کوک:ایششش
جی:باشه دیگه من میرم بخوابم اوپا توهم میای دیگه
جین:اره میام
از زبان جی:
رفتم تو چادر هی منتظر موندم جین بیاد ولی نیومد یه سایه ای دیدم رو چادر از پنجرش نگا کردم که ...سوهو؟
جی:سو سو سو سوهو امکان نداره
جی:با تمام توانم دویدم ولی نبود داشت میرفت اونطرف جنگل باتمام توانم دویدم و فریاد های جین و جیمین و کوک رو میشنیدم ولی اهمیت نمیدادم وای نیس(نفس نفس زدن) سوهوووووو...سوهو..سوهووووو میدونستم تو این دنیا هم هستی میدونستم همشون رویا نبود نه هااااا سوهوووووو نترس باهات کاری نمیکنم بهت گل میدم سوهو(میشنه رو زمین و کمی گریه😐)
جی:سوهو...هق...هق میدونم اوایل...هق باهات بد رفتاری کردم معذرت خواهی میکنم ولی توروخدا منو تنها نزاررررررر
جیمین:جیرال
جی:جیمین جیمین دیدی تو هن دیدیش نه(بلند میشه میدوئهسمتش)
جیمین:سرش رو پایین میندازه وچیزی نمیگه
جین:جیرال چیشده خواهری حالت خوبه
جی:اوپا من من دیدمش اومد اینجا حتما حتما ازتون میترسه شما برین اون بیاد
جین:دیوونه شدی...جیمین تو میدونی این چیمیگه؟
جیمین:هاااه(همون نفسش رو میده بیرون)بعدا میگم هیونگ
جی:باشمامممم میگم بریننننن میترسه ازتوننمیاددددد
کوک:بسه دیگه جیرال بیا بریم
جی:تو باعثشییییی تو کردیییی توووووو وگرنههههه من نمخواستم فرار کنممممم
جیمین:بسه جیرال اون یه رویا بود
کوک:جیمین مشکلی نیس
کوک:بیا بریم (کوک میخواد شونه جیرال رو بگیره که)
جی:دستنزننننننن ...بهم دست نزنین برین اونطرف من میخوامباسوهو حرف بزنم
جیمین:اخه
جین:بیاین بریم الان میاد
کوک:باشه
(میرن)
جی:سوهویا میگم یادت میاد بهم مامان گفتی (وسط گربه یه خنده چقدر دردناک:) )
بهم گفتی عقد کنیم ....گفتم نه...بخشید حالا بیا دیگه چرا نمیای بیرون اونا رفتن
ببین هیچکی نیس حتی حتی استادم نیس ببخشید که فرار کردم به نظرم الان ...میتونم دوباره به کما برم.....تا ببینمت ها بهم زمان بده سوهو بعد این سر دردیم خودمو از این رود پایین میندازم میام پیشت میام بهت قول میدم
باشه این پارت غمگین بود میدونم ولی به همچی امید هس خلاصه اط مشاوری در بیایم🤣و ممنونم به خاطر همه همایتا دوستتون دارم🫂🫂
شرطا:
کامنت:۳۰
لایکا:۵۴
*همگی چادر و وسایلاشون رو برمیدارن و میرن اونطرف جنگل
جیمین:حالا همگی دوتا دوتا بشین
همه دوتا دوتا شدن که منو جین و جیمین و کوک موندیم
جیمین اممم منو جیرال
جین:هاااااچه غلطااااا
جیمین:باشه با تو
جین:اره با من
کوک:خب یعنی...من با تو جیمین
جیمین:متاسفانه
کوک:متاسفانه ؟بخوره رو سرت مگه چشه با من بخوابی
جیمین:🤣🤣🤣
کوک:ایششش
جی:باشه دیگه من میرم بخوابم اوپا توهم میای دیگه
جین:اره میام
از زبان جی:
رفتم تو چادر هی منتظر موندم جین بیاد ولی نیومد یه سایه ای دیدم رو چادر از پنجرش نگا کردم که ...سوهو؟
جی:سو سو سو سوهو امکان نداره
جی:با تمام توانم دویدم ولی نبود داشت میرفت اونطرف جنگل باتمام توانم دویدم و فریاد های جین و جیمین و کوک رو میشنیدم ولی اهمیت نمیدادم وای نیس(نفس نفس زدن) سوهوووووو...سوهو..سوهووووو میدونستم تو این دنیا هم هستی میدونستم همشون رویا نبود نه هااااا سوهوووووو نترس باهات کاری نمیکنم بهت گل میدم سوهو(میشنه رو زمین و کمی گریه😐)
جی:سوهو...هق...هق میدونم اوایل...هق باهات بد رفتاری کردم معذرت خواهی میکنم ولی توروخدا منو تنها نزاررررررر
جیمین:جیرال
جی:جیمین جیمین دیدی تو هن دیدیش نه(بلند میشه میدوئهسمتش)
جیمین:سرش رو پایین میندازه وچیزی نمیگه
جین:جیرال چیشده خواهری حالت خوبه
جی:اوپا من من دیدمش اومد اینجا حتما حتما ازتون میترسه شما برین اون بیاد
جین:دیوونه شدی...جیمین تو میدونی این چیمیگه؟
جیمین:هاااه(همون نفسش رو میده بیرون)بعدا میگم هیونگ
جی:باشمامممم میگم بریننننن میترسه ازتوننمیاددددد
کوک:بسه دیگه جیرال بیا بریم
جی:تو باعثشییییی تو کردیییی توووووو وگرنههههه من نمخواستم فرار کنممممم
جیمین:بسه جیرال اون یه رویا بود
کوک:جیمین مشکلی نیس
کوک:بیا بریم (کوک میخواد شونه جیرال رو بگیره که)
جی:دستنزننننننن ...بهم دست نزنین برین اونطرف من میخوامباسوهو حرف بزنم
جیمین:اخه
جین:بیاین بریم الان میاد
کوک:باشه
(میرن)
جی:سوهویا میگم یادت میاد بهم مامان گفتی (وسط گربه یه خنده چقدر دردناک:) )
بهم گفتی عقد کنیم ....گفتم نه...بخشید حالا بیا دیگه چرا نمیای بیرون اونا رفتن
ببین هیچکی نیس حتی حتی استادم نیس ببخشید که فرار کردم به نظرم الان ...میتونم دوباره به کما برم.....تا ببینمت ها بهم زمان بده سوهو بعد این سر دردیم خودمو از این رود پایین میندازم میام پیشت میام بهت قول میدم
باشه این پارت غمگین بود میدونم ولی به همچی امید هس خلاصه اط مشاوری در بیایم🤣و ممنونم به خاطر همه همایتا دوستتون دارم🫂🫂
شرطا:
کامنت:۳۰
لایکا:۵۴
۴۵.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.