jinus p45
تند تند پاش رو روی زمین می کوبید و بی قرار نگاهی به ساعتش مینداخت
با باز شدن در نگاهی به جئون انداخت ، سر تا پاش رو آنالیز کرد و پشت بهش راه افتاد
" چطوره؟" jk
سری تکون داد و سمت برادر غرق در خواب رفت ، بوسه ای روی سرش گذاشت و از خونه بیرون رفتن...
جلوی هلدینگ ایستاد و وارد شدن
نگاه متعجب تمام کارمندا رو مخش بود و اخماش توی هم میرفت
" اینجا قانون داره ، ساکت میشینی اون گوشه تا کارم تموم بسه " a,t
اخم کرد و تند تر رفت و بهش رسید
" مگه من بچم؟ گفتم میخوام کمکت کنم نه بشینم کار کردنت و ببینم" jk
" ساکت بودنت بزرگترین کمک به منه " a,t
دهن کجی کرد و اداش رو در آورد، وارد دفتر کارش شد و مشغول بررسی برگه ها شد
یک ساعتی غرق در سکوت گذشت که نفس تند و کلافه جئون این سکوت رو شکست
"چته؟" a,t
" تو گفتی کار هست ،خسته شدم" jk
اشاره ای به تلفن روی عسلی کرد
" اگر گرسنه ای زنگ بزن واست دسر بیارن" a,t
اخم کرد و دکمه روی تلفن رو فشار داد ، لحظاتی بعد دختری با بلیز و دامن ساده و سینی داخل دستش وارد شد
جلو رفت و با لبخند تشکر آرومی بهش کرد
دختر انقدر غرق در زیبایی صورت جئون شده بود که سینی از دستش افتاد و شیر موز روی زمین ریخت
صدای شکستن لیوان روی زمین باعث شد با ترس آب دهنش رو قورت بده
اخماش درشت شد و دختر با دیدن سکوت صاحب کارش کمی جلو رفت و به بهونه پاککردن لباس جئون سعی کرد بهش دست بزنه
صدای کوبیدن دست ات روی میز توی اتاق پیچید و با ترس عقب کشید
" گمشو بیرون " a,t
"اما.. اما رئیس من..."
دستش رو مستقیم سمت در گرفت و داد زد
" بیرون !" a,t
الان جئون و دختری که به شدت اعصبانی بود تنها شد
جلو اومدن ات از پشت میز باعث شد راه نفسش تنگ بشه و به سختی آب دهنش رو قورت بده
روروش ایستاد و با یه حرکت پیراهن توی تنش رو پاره کرد !
با باز شدن در نگاهی به جئون انداخت ، سر تا پاش رو آنالیز کرد و پشت بهش راه افتاد
" چطوره؟" jk
سری تکون داد و سمت برادر غرق در خواب رفت ، بوسه ای روی سرش گذاشت و از خونه بیرون رفتن...
جلوی هلدینگ ایستاد و وارد شدن
نگاه متعجب تمام کارمندا رو مخش بود و اخماش توی هم میرفت
" اینجا قانون داره ، ساکت میشینی اون گوشه تا کارم تموم بسه " a,t
اخم کرد و تند تر رفت و بهش رسید
" مگه من بچم؟ گفتم میخوام کمکت کنم نه بشینم کار کردنت و ببینم" jk
" ساکت بودنت بزرگترین کمک به منه " a,t
دهن کجی کرد و اداش رو در آورد، وارد دفتر کارش شد و مشغول بررسی برگه ها شد
یک ساعتی غرق در سکوت گذشت که نفس تند و کلافه جئون این سکوت رو شکست
"چته؟" a,t
" تو گفتی کار هست ،خسته شدم" jk
اشاره ای به تلفن روی عسلی کرد
" اگر گرسنه ای زنگ بزن واست دسر بیارن" a,t
اخم کرد و دکمه روی تلفن رو فشار داد ، لحظاتی بعد دختری با بلیز و دامن ساده و سینی داخل دستش وارد شد
جلو رفت و با لبخند تشکر آرومی بهش کرد
دختر انقدر غرق در زیبایی صورت جئون شده بود که سینی از دستش افتاد و شیر موز روی زمین ریخت
صدای شکستن لیوان روی زمین باعث شد با ترس آب دهنش رو قورت بده
اخماش درشت شد و دختر با دیدن سکوت صاحب کارش کمی جلو رفت و به بهونه پاککردن لباس جئون سعی کرد بهش دست بزنه
صدای کوبیدن دست ات روی میز توی اتاق پیچید و با ترس عقب کشید
" گمشو بیرون " a,t
"اما.. اما رئیس من..."
دستش رو مستقیم سمت در گرفت و داد زد
" بیرون !" a,t
الان جئون و دختری که به شدت اعصبانی بود تنها شد
جلو اومدن ات از پشت میز باعث شد راه نفسش تنگ بشه و به سختی آب دهنش رو قورت بده
روروش ایستاد و با یه حرکت پیراهن توی تنش رو پاره کرد !
۴۵.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.