سرد و خشن پارت ۵
از زبان ا.ت:
فلش بک زمانی که اسنپ رسید:
از ماشین پیاده شدم نمیشه گفت استرس نداشتم بلکه چون هیچوقت این شکلی تیپ نزدم دارم از استرس میمیرم چون معلوم نیس این وقت شب با این تیپ و قیافه چه ریکشنی نشون میده. سرو وضعمو درست کردم و خواستم در بزنم که صدای کفشای جونگکوک شنیدم وایییی اگه تا الان بیرون بوده پس خدمتکاری هم خونه نیس برگشتم و دیدم که مستقیم داره به من نگاه میکنه قیافش متعجب بود، من گفتم :
ا.ت: آم..... سلام😦
کوک: اینجا چیکار میکنی 🤨
ا.ت: خب من پی... ش دوس... تم بودم 😳
کوک: با این سرو وضع؟ ساعت چنده الان ، ساعتو اصن چک کردی 🔪
ا.ت: آ.. آره ترافیک بود دیر کردم 😨
بعد از اون برگشتم و رمزو زدم ، در باز شد رفتم تو و سریع رفتم تو اتاقم فک کنم کارم ساختس ، اولین بار بود اینجوری میکنه .
لباسمو در آوردم و رفتم صورتمو شستمو خوابیدم اصلا هم بیرون نرفتم........
از زبان کوک:
من هم پیشه آیرا بودم( دوس دخترش ) ساعت تقریبا نزدیک یه بود که رسیدم اما با دیدن ا.ت با اون سرو وضع خب برگام ریخت یهو با یه لباس باز ، موهای رنگ شده، و تا دیروقت که بیرون بود خب تعجب زده شدم فک کنم داره یه کارایی میکنه ، فعلا اونو ولش من باید بخوابم چون فردا باید زود برم شرکت........
فلش بک دو روز بعد:
از زبان ا.ت:
جونگکوک معمولا ساعت ۱۰ میره شرکت و تا ساعت ۱۲ میاد خونه بعضی موقع ها هم بیشتر امروزم که بعد از رفتن خدمتکار داشتم فیلم میدیدم بورام دیروز بهم زنگ زدو گف میخوان برن خوشگذرونی با اعضای اکیپ از من خواس باهاشون برم اما من بخاطر اینکه بکهیون تو اکیپه نرفتم فک کنم فردا قراره برن. گوشیمو ورداشتم که زنگ بزنم بورام و بگم نمیام یهو
زنگ در خورد.... وات؟ این ساعت کی میتونه باشه یعنی.............
فلش بک زمانی که اسنپ رسید:
از ماشین پیاده شدم نمیشه گفت استرس نداشتم بلکه چون هیچوقت این شکلی تیپ نزدم دارم از استرس میمیرم چون معلوم نیس این وقت شب با این تیپ و قیافه چه ریکشنی نشون میده. سرو وضعمو درست کردم و خواستم در بزنم که صدای کفشای جونگکوک شنیدم وایییی اگه تا الان بیرون بوده پس خدمتکاری هم خونه نیس برگشتم و دیدم که مستقیم داره به من نگاه میکنه قیافش متعجب بود، من گفتم :
ا.ت: آم..... سلام😦
کوک: اینجا چیکار میکنی 🤨
ا.ت: خب من پی... ش دوس... تم بودم 😳
کوک: با این سرو وضع؟ ساعت چنده الان ، ساعتو اصن چک کردی 🔪
ا.ت: آ.. آره ترافیک بود دیر کردم 😨
بعد از اون برگشتم و رمزو زدم ، در باز شد رفتم تو و سریع رفتم تو اتاقم فک کنم کارم ساختس ، اولین بار بود اینجوری میکنه .
لباسمو در آوردم و رفتم صورتمو شستمو خوابیدم اصلا هم بیرون نرفتم........
از زبان کوک:
من هم پیشه آیرا بودم( دوس دخترش ) ساعت تقریبا نزدیک یه بود که رسیدم اما با دیدن ا.ت با اون سرو وضع خب برگام ریخت یهو با یه لباس باز ، موهای رنگ شده، و تا دیروقت که بیرون بود خب تعجب زده شدم فک کنم داره یه کارایی میکنه ، فعلا اونو ولش من باید بخوابم چون فردا باید زود برم شرکت........
فلش بک دو روز بعد:
از زبان ا.ت:
جونگکوک معمولا ساعت ۱۰ میره شرکت و تا ساعت ۱۲ میاد خونه بعضی موقع ها هم بیشتر امروزم که بعد از رفتن خدمتکار داشتم فیلم میدیدم بورام دیروز بهم زنگ زدو گف میخوان برن خوشگذرونی با اعضای اکیپ از من خواس باهاشون برم اما من بخاطر اینکه بکهیون تو اکیپه نرفتم فک کنم فردا قراره برن. گوشیمو ورداشتم که زنگ بزنم بورام و بگم نمیام یهو
زنگ در خورد.... وات؟ این ساعت کی میتونه باشه یعنی.............
۹.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.