part18

فیک تهیونگ(عشق سیاه)پارت۱8

_ا.ت....

ا.ت روی تخت ولو بود و خون بالا اورده بود تمام سلولای بدنم از کار افتاد فقط فهمیدم دویدم به سمتش
_جونگکوک!!《داد》
جونگکوک:چیشد....
_زنگ بزن بیمارستان!
جونگکوک:با..باشه

دکتر از اتاق اومد بیرون

جونگکوک و تهیونگ:چیشده؟
دکتر:کدومتون همسرشین؟
_منم
دکتر:نمیدونم باید تبریک بگم یا تسلیت
جونگکوک:چیشده؟
دکتر:ایا همسرتون افسرده بودن یا مشکله روهی روانی؟
جونگکوک:خواهرم افسرده بود برادرش تازه گی ها مرده بود
دکتر:برادرشین، اقای کیم همسره شما پچه دار بود ولی سعی کرد با قرص خودکشی خودشو بکشه برای همین دوقولوتون مردن ولی خانم جئون خوبن و فقط باید استراحت کنن
_من....من..دوقولو داشتم؟
دکتر:باید بیشتر مراقب همسرتون میبودین
جونگکوک:میتونیم ببینیمش؟
دکتر:بله بفرمایید

درحالی که دستگاه تنفسی به ا.ت وصل بود نگاهش میکردن

_ا.ت تو پچمو کشتی...
جونگکوک:تهیونگ شی اون نمیخواست بچه هاشو بکشه
_ولی کشت قاتلشون اونه
جونگکوک:الان خون جلو چشمتو گرفته ولی فکر کن تو و ا.ت میتونین یه بچه دیگه داشته باشین پس اروم باش
_میکش...حق با توعه ا.ت از عمد نکرده...من فقط از بچگی دوست داشتم صاحب بچه باشم همین
جونگکوک:این بار ا.تو ببخش
_هوم...

پایان

دیدین خمار نکردمتون بعد نگین من بدم🗿😃