فیک آقای خشن قسمت ۱۲
جون کوک با اسلاید دوم ماریسا رو برد بیمارستان و وقتی که دکتر معاینه اش کرد
جون کوک اومد بالای سرش و گفت سلام خوبی
ماریسا چشماشو گرفت محکم و گفت خاک برسرم این چه وضعیتی عه
جون کوک اومد روی تخت بیمارستان نشست دست ماریسا گرفت و گفت اگه تو دوراز جونت بمیری کی برای من غذا بپزه عه
ماریسا گفت واقعا که منو بخاطره غذا میخوای پشت کرد بهش
جون کوک گفت حالا فکرمو میکنم
درموردت
پرستار یه آرام بخش زد به ماریسا و اون خوابش برد
جون کوک هم کناره ماریسا دراز کشید
و موهاشو نوازش میکرد و پیشونی اش رو میبوسید
میگفت وقتی که خوابی زیباییی
مثل عروسک های قشنگ خوابت برده
جون کوک اومد بالای سرش و گفت سلام خوبی
ماریسا چشماشو گرفت محکم و گفت خاک برسرم این چه وضعیتی عه
جون کوک اومد روی تخت بیمارستان نشست دست ماریسا گرفت و گفت اگه تو دوراز جونت بمیری کی برای من غذا بپزه عه
ماریسا گفت واقعا که منو بخاطره غذا میخوای پشت کرد بهش
جون کوک گفت حالا فکرمو میکنم
درموردت
پرستار یه آرام بخش زد به ماریسا و اون خوابش برد
جون کوک هم کناره ماریسا دراز کشید
و موهاشو نوازش میکرد و پیشونی اش رو میبوسید
میگفت وقتی که خوابی زیباییی
مثل عروسک های قشنگ خوابت برده
۵.۴k
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.