ازدواج اجباری
ازدواج اجباری پارت ۷
که اوجما اومد گفتم خدا بهت خیلی رحم کرد وگرنه نمیدونستم چه اتفاقی برات میوفته ( بعد سینما) ا.ت ی کافه دید ما رفتیم ( بعد سفارش) دسر خوردیم و رفتیم خونه دیدم ا.ت لپمو بوسید و گفت ممنون تا حالا این همه بهم خوش نگذشته بود گفتم حالا برو ی فیلم بزار ببینیم ا.ت گفت قسمتی بزارم گفتم باشه هر شب میبینیم سریال رو گذاشت اسم سریال شیطان من بود( اگر دیدید تو کامنت ها بگید ببینم چند نفریم اونایی که ندیدن برن ببینم) سریال قشنگ بود چون شام خورده بودیم دیگه نخوردیم ا.ت رو مبل خوابیده بود بغلش کردم و بردم تو اتاق ( عکس فیلم رو اسلاید دو ببینید)
که اوجما اومد گفتم خدا بهت خیلی رحم کرد وگرنه نمیدونستم چه اتفاقی برات میوفته ( بعد سینما) ا.ت ی کافه دید ما رفتیم ( بعد سفارش) دسر خوردیم و رفتیم خونه دیدم ا.ت لپمو بوسید و گفت ممنون تا حالا این همه بهم خوش نگذشته بود گفتم حالا برو ی فیلم بزار ببینیم ا.ت گفت قسمتی بزارم گفتم باشه هر شب میبینیم سریال رو گذاشت اسم سریال شیطان من بود( اگر دیدید تو کامنت ها بگید ببینم چند نفریم اونایی که ندیدن برن ببینم) سریال قشنگ بود چون شام خورده بودیم دیگه نخوردیم ا.ت رو مبل خوابیده بود بغلش کردم و بردم تو اتاق ( عکس فیلم رو اسلاید دو ببینید)
۳.۱k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.