روباه سیاه🖤🖤پارت 4:)
و یهو قط شد... و خواهرمم پرسید کیه؟
+هیشکی، مزاحم بود
اگر به خواهرم میگفتم با این وضعیتش مامانم سکته میکرد
اخه چرا؟ من که با ته یونگ کاری نداشتم. حالا برم ادامس بردارم بخورم.
در کیفمو باز کردم که یهو دیدم که روی یک کارت که یک شماره نوشته شده اسم ته یونگ هم هست. حالا فهمیدم چرا بهش میگن روباه سیاه!
خیلی چموشه!حالا وایسا بزار بهش بگم. گوشیمو ورداشتم و شمارشو گرفتم.
-الو؟
+سلام،کیم ته یونگ؟
-بله، شما؟
+چند روز پیش توی یک مهمونی کاری یه دختر ندیدید؟
-بله، همونی که باهام بازی کرد؟
+بله
-خب، به شما چه ربطی داره؟
+من همونم!
-چی؟ خب با من چیکار دارین؟
+یک خانم به من زنگ زد و دقیقا فقط گفت«از تهیونگ دور شو وگرنه...»
و قطع کرد.
-فکر کنم بدونم چه کسی به شما اینو گفته، فردا بعد از ظهر کافه ی بقل همون مکان مهمونی منتظر باشین تا براتون توضیح بدم!
+خیلی ممنون، خداحافظ
-خداحافظ
+هیشکی، مزاحم بود
اگر به خواهرم میگفتم با این وضعیتش مامانم سکته میکرد
اخه چرا؟ من که با ته یونگ کاری نداشتم. حالا برم ادامس بردارم بخورم.
در کیفمو باز کردم که یهو دیدم که روی یک کارت که یک شماره نوشته شده اسم ته یونگ هم هست. حالا فهمیدم چرا بهش میگن روباه سیاه!
خیلی چموشه!حالا وایسا بزار بهش بگم. گوشیمو ورداشتم و شمارشو گرفتم.
-الو؟
+سلام،کیم ته یونگ؟
-بله، شما؟
+چند روز پیش توی یک مهمونی کاری یه دختر ندیدید؟
-بله، همونی که باهام بازی کرد؟
+بله
-خب، به شما چه ربطی داره؟
+من همونم!
-چی؟ خب با من چیکار دارین؟
+یک خانم به من زنگ زد و دقیقا فقط گفت«از تهیونگ دور شو وگرنه...»
و قطع کرد.
-فکر کنم بدونم چه کسی به شما اینو گفته، فردا بعد از ظهر کافه ی بقل همون مکان مهمونی منتظر باشین تا براتون توضیح بدم!
+خیلی ممنون، خداحافظ
-خداحافظ
۴.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.