پارت6
ساعت نزدیکایه10 شب بود<br>
اومد خونه<br>
مست بودش<br>
+جونگکوک کجا بودی تا الان؟ <br>
کوک با پوزخندی به بدنم نگاه کرد<br>
_اومم بیبی<br>
+مستی؟؟ <br>
اوهوم بویه الکل میدی<br>
دستشو گرفتم بردمش بالا تویه اتاقمون اروم درازش دادم رویه تخت میخواستم برم دستم رو گرفت کشوند سمت خودش جوری که رویه سینش افتادم<br>
+ک.. کوک<br>
با پوزخندی گفت؛ عاخ بیبی گرمه! <br>
+جونگکوک بزار برم میام<br>
_میگم گرمه برو درو ببند زود بیا بغلم کارت دارم<br>
+جونگکوک عزیزم تو. مستی... <br>
_میخوای بازم برات یه کبودی قشنگ بسازم؟ اگه نمیخوای کاری که میگمو بکن! <br>
+باشه <br>
رفتم درو بستم و رفتم تویه بغلش<br>
دستش رو برد لابه لایه موهام<br>
با صدایه بمش اروم گفت: بیبی! <br>
+جانم<br>
اروم برگشت سمتم<br>
گونه هاش از مستی زیاد قرمز شده بود<br>
نگاهم کرد خندید<br>
_چقدر قشنگ شدی<br>
+م.. من؟ <br>
_اوهوم<br>
+مرسی<br>
_بیبی<br>
+جانم<br>
_گرمه لباسمو دربیار<br>
اروم رفتم سمت دکمه هایه لباسشو لباسش رو در اوردم<br>
به بدنش نگاه کردمو گفتم: شتتتت عجب بدنی در اختیار داشتمو نمیدونستم:))! <br>
کوک لبخندی زد<br>
_تو. گرمت نیست؟ چرا هست وایسا<br>
+نه نه کوک گرمم نیست<br>
توجهی به حرفام نکردو اروم لباسمو در اورد<br>
_اوم بدنشو<br>
+جاییش قشنگ نیست همشو کبود کردی<br>
اروم دستش رو رویه بدنم کشید<br>
بدنم یجوری شد<br>
اروم رفت سمت لباس زیرم<br>
+کوک چیکار میکنی نکن<br>
پسش زدم<br>
اروم منو کشوند سمت خودش<br>
خیلی جدی گفت: هرکاری میگم امشب میکنی وگرنه بیچارت میکنم فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ <br>
+ب... باشه(با ترس و بغض) <br>
اروم روم خیمه زد<br>
لبش رو گذاشت رویه لبمو شروع به مکیدن کرد<br>
برایه بار اول داشت بوسم میکردو منم همراهیش میکردم<br>
حس خیلی خوبی بود<br>
بدنش بویه خاصی میداد که دوست داشتم هر وانیه تنفسش کنم لب هاش مزه معجونی میداد که از خوردنش سیر نمیشدم<br>
*چند مین بعد*<br>
+عاخخ کوک بسته دارم پاره میشم<br>
_هیسس بیبی کوچولوو هنوز کلی رانده دیگه... عاخ.. مونده<br>
پرش زمانی<br>
دوتامون برهنه رویه تخت دراز کشیدیم<br>
عاخ دیگه جایه سالمی ندارم<br>
اییی خسته شدم با خستگیه زیاد به کوک نگاه کردم که داشت با خنده نگاهم میکرد <br>
رفتم تویه بغلشو... <br>
ادامه دارد....
پارت بعدیووو به شرط 10 لایک موزارمم
اومد خونه<br>
مست بودش<br>
+جونگکوک کجا بودی تا الان؟ <br>
کوک با پوزخندی به بدنم نگاه کرد<br>
_اومم بیبی<br>
+مستی؟؟ <br>
اوهوم بویه الکل میدی<br>
دستشو گرفتم بردمش بالا تویه اتاقمون اروم درازش دادم رویه تخت میخواستم برم دستم رو گرفت کشوند سمت خودش جوری که رویه سینش افتادم<br>
+ک.. کوک<br>
با پوزخندی گفت؛ عاخ بیبی گرمه! <br>
+جونگکوک بزار برم میام<br>
_میگم گرمه برو درو ببند زود بیا بغلم کارت دارم<br>
+جونگکوک عزیزم تو. مستی... <br>
_میخوای بازم برات یه کبودی قشنگ بسازم؟ اگه نمیخوای کاری که میگمو بکن! <br>
+باشه <br>
رفتم درو بستم و رفتم تویه بغلش<br>
دستش رو برد لابه لایه موهام<br>
با صدایه بمش اروم گفت: بیبی! <br>
+جانم<br>
اروم برگشت سمتم<br>
گونه هاش از مستی زیاد قرمز شده بود<br>
نگاهم کرد خندید<br>
_چقدر قشنگ شدی<br>
+م.. من؟ <br>
_اوهوم<br>
+مرسی<br>
_بیبی<br>
+جانم<br>
_گرمه لباسمو دربیار<br>
اروم رفتم سمت دکمه هایه لباسشو لباسش رو در اوردم<br>
به بدنش نگاه کردمو گفتم: شتتتت عجب بدنی در اختیار داشتمو نمیدونستم:))! <br>
کوک لبخندی زد<br>
_تو. گرمت نیست؟ چرا هست وایسا<br>
+نه نه کوک گرمم نیست<br>
توجهی به حرفام نکردو اروم لباسمو در اورد<br>
_اوم بدنشو<br>
+جاییش قشنگ نیست همشو کبود کردی<br>
اروم دستش رو رویه بدنم کشید<br>
بدنم یجوری شد<br>
اروم رفت سمت لباس زیرم<br>
+کوک چیکار میکنی نکن<br>
پسش زدم<br>
اروم منو کشوند سمت خودش<br>
خیلی جدی گفت: هرکاری میگم امشب میکنی وگرنه بیچارت میکنم فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ <br>
+ب... باشه(با ترس و بغض) <br>
اروم روم خیمه زد<br>
لبش رو گذاشت رویه لبمو شروع به مکیدن کرد<br>
برایه بار اول داشت بوسم میکردو منم همراهیش میکردم<br>
حس خیلی خوبی بود<br>
بدنش بویه خاصی میداد که دوست داشتم هر وانیه تنفسش کنم لب هاش مزه معجونی میداد که از خوردنش سیر نمیشدم<br>
*چند مین بعد*<br>
+عاخخ کوک بسته دارم پاره میشم<br>
_هیسس بیبی کوچولوو هنوز کلی رانده دیگه... عاخ.. مونده<br>
پرش زمانی<br>
دوتامون برهنه رویه تخت دراز کشیدیم<br>
عاخ دیگه جایه سالمی ندارم<br>
اییی خسته شدم با خستگیه زیاد به کوک نگاه کردم که داشت با خنده نگاهم میکرد <br>
رفتم تویه بغلشو... <br>
ادامه دارد....
پارت بعدیووو به شرط 10 لایک موزارمم
۵.۰k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.