serendipity⁶
[ات ویو]
بلاخره شب و تبدیل به گربه شدم...خونه ی جیمین از خونه ی خودم زیاد دور نیست
وقتی رسیدیم رفتم پشت پنجره ی اتاقش...یخورده گذشت که پنجره باز شد
جیمین:پیشی کوچولو ی من! بلاخره اومدی؟امشب یخورده دیر کردی
بغلم کرد و آوردم تو خونه...جیمین تنها زندگی میکنه...هیچوقتم ندیدم کسی بهش سر بزنه یا زنگ بزنه
برام یخورده غذا آورد و پیشم نشست
جیمین:کوچولو ی من...تو حتما خانواده داری درسته؟
با حرفش از غذا خوردن دست کشیدم و بهش نگاه کردم
جیمین:منم زمانی خانواده ی شاد و خوبی داشتم...تا اینکه توی تصادف از دستشون دادم
بلاخره فهمیدم چرا تنها زندگی میکنه
رفتم رو پاش نشستم و اونم نوازشم کرد
جیمین:بهتره برات یه اسم انتخاب کنم...نظرت چیه؟
با چشمام بهش خیره شدم...
جیمین:کوچولو؟کالیکو؟پیشی؟گوربا؟(پسرم کسی که کوچولوعه تویی😂✋🏻)
انقدر اسم گفت که بلاخره خوابش برد...منم از پنجره ی باز رفتم به سمت خونه ی خودم:)
میدونم دیر پارت میزارم و خیلیهاشون چرتن...ولی بازم تمام سعیمو میکنم یونو؟🤡🔪
بلاخره شب و تبدیل به گربه شدم...خونه ی جیمین از خونه ی خودم زیاد دور نیست
وقتی رسیدیم رفتم پشت پنجره ی اتاقش...یخورده گذشت که پنجره باز شد
جیمین:پیشی کوچولو ی من! بلاخره اومدی؟امشب یخورده دیر کردی
بغلم کرد و آوردم تو خونه...جیمین تنها زندگی میکنه...هیچوقتم ندیدم کسی بهش سر بزنه یا زنگ بزنه
برام یخورده غذا آورد و پیشم نشست
جیمین:کوچولو ی من...تو حتما خانواده داری درسته؟
با حرفش از غذا خوردن دست کشیدم و بهش نگاه کردم
جیمین:منم زمانی خانواده ی شاد و خوبی داشتم...تا اینکه توی تصادف از دستشون دادم
بلاخره فهمیدم چرا تنها زندگی میکنه
رفتم رو پاش نشستم و اونم نوازشم کرد
جیمین:بهتره برات یه اسم انتخاب کنم...نظرت چیه؟
با چشمام بهش خیره شدم...
جیمین:کوچولو؟کالیکو؟پیشی؟گوربا؟(پسرم کسی که کوچولوعه تویی😂✋🏻)
انقدر اسم گفت که بلاخره خوابش برد...منم از پنجره ی باز رفتم به سمت خونه ی خودم:)
میدونم دیر پارت میزارم و خیلیهاشون چرتن...ولی بازم تمام سعیمو میکنم یونو؟🤡🔪
۲.۲k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.