✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎¹⁰
از زبان ا/ت:
باورم نمیشه دو روز دیگه قراره ازدواج کنم اصلا چرا قبول کردم باید باهاشون میجنگیدم و ازدواج نمیکردم چه اتفاقی داره میفته آخه _مامان من نمیخوام برم آرایشگاه
م.ا/ت: چرا چی میگه شب عروسیته ها همش یه شبه میدونم داری به اصرار ما ازدواج میکنی ولی آخه .......
_ باشه پس فقط موهامو درست کنن دست به صورتم نزنن نمیخوام صورتم پر آرایش بشه
م.ا/ت: چی بگم
دو روز بعد:
آخيش تموم شد
_ میگم این طرف موهام یخورده شُل شده
آرایشگر: نه خوبه همینجوری حس میکنین
ای خداااااا مامانم و مامان جونگ کوک هنوز کارشون تموم نشده آخه من نمیدونم اینا چرا اومدن آرایشگاه چه دل خوشی دارن منکه عروسم کارم زودتر تموم شد چند دقیقه بعد جونگ کوک اومد دنبالمون
از زبان جونگ کوک:
رفتم دنبال مامانم اینا وایسا همین آرایشگاه بود دیگه آره همینجاس مامانم همیشه اینجا میاد زنگ زدم به ا/ت گفتم من دم در منتظرم دیدم ا/ت اومد وای باورم نمیشه چقد خوشگل شده بود
_ جونگ کوک تروخدا یکاری بکن نیم ساعته نشستم ولی اینا نمیان
...................+
_جونگ کوک
+ ها...........آره الان میرم بهشون میگم
خونه:
_مامان گفتم زوده الان تا شب موهام خراب میشه
م.ا/ت: غرغر نکن بیا باید عکس بگیریم عکاس منتظره
همونطور که مامانم و مامان جونگ کوک داشتن نگامون میکردن عکاس هم هی میگفت اینطوری ژست بگیر فلان کن...
خیلی رو مخم بود
عکاس: خب حالا دستتو بزار روشونه ش آقا شما هم دستتو بزار رو کمر خانم و به هم نگاه کنین تاحالا جونگ کوک و اینطوری از نزدیک ندیده بودم واقعا جذابه
عکاس: خب این آخریشه حالا همو ببوسین تا یه عکس خوشگل و به یاد موندنی براتون بگیرم
_این چی میگه
م.ا/ت: ا/ت اذیت نکن ژست بگیر دیگه ناسلامتی زن و شوهرین
_مامااااااااان (با حرص و بلند)
به جونگ کوک نگاه کردم میومد نزدیک صورتم انگار واقعا میخواست انجامش بده ...
خب اینم پارت ۱۰ نمیخوام شرط بزارم ولی خودتون لایک کنید و نظرتونو بهم بگین😘❤❤
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس
#BTS #BTS_ARMY #JUNGKOOK
باورم نمیشه دو روز دیگه قراره ازدواج کنم اصلا چرا قبول کردم باید باهاشون میجنگیدم و ازدواج نمیکردم چه اتفاقی داره میفته آخه _مامان من نمیخوام برم آرایشگاه
م.ا/ت: چرا چی میگه شب عروسیته ها همش یه شبه میدونم داری به اصرار ما ازدواج میکنی ولی آخه .......
_ باشه پس فقط موهامو درست کنن دست به صورتم نزنن نمیخوام صورتم پر آرایش بشه
م.ا/ت: چی بگم
دو روز بعد:
آخيش تموم شد
_ میگم این طرف موهام یخورده شُل شده
آرایشگر: نه خوبه همینجوری حس میکنین
ای خداااااا مامانم و مامان جونگ کوک هنوز کارشون تموم نشده آخه من نمیدونم اینا چرا اومدن آرایشگاه چه دل خوشی دارن منکه عروسم کارم زودتر تموم شد چند دقیقه بعد جونگ کوک اومد دنبالمون
از زبان جونگ کوک:
رفتم دنبال مامانم اینا وایسا همین آرایشگاه بود دیگه آره همینجاس مامانم همیشه اینجا میاد زنگ زدم به ا/ت گفتم من دم در منتظرم دیدم ا/ت اومد وای باورم نمیشه چقد خوشگل شده بود
_ جونگ کوک تروخدا یکاری بکن نیم ساعته نشستم ولی اینا نمیان
...................+
_جونگ کوک
+ ها...........آره الان میرم بهشون میگم
خونه:
_مامان گفتم زوده الان تا شب موهام خراب میشه
م.ا/ت: غرغر نکن بیا باید عکس بگیریم عکاس منتظره
همونطور که مامانم و مامان جونگ کوک داشتن نگامون میکردن عکاس هم هی میگفت اینطوری ژست بگیر فلان کن...
خیلی رو مخم بود
عکاس: خب حالا دستتو بزار روشونه ش آقا شما هم دستتو بزار رو کمر خانم و به هم نگاه کنین تاحالا جونگ کوک و اینطوری از نزدیک ندیده بودم واقعا جذابه
عکاس: خب این آخریشه حالا همو ببوسین تا یه عکس خوشگل و به یاد موندنی براتون بگیرم
_این چی میگه
م.ا/ت: ا/ت اذیت نکن ژست بگیر دیگه ناسلامتی زن و شوهرین
_مامااااااااان (با حرص و بلند)
به جونگ کوک نگاه کردم میومد نزدیک صورتم انگار واقعا میخواست انجامش بده ...
خب اینم پارت ۱۰ نمیخوام شرط بزارم ولی خودتون لایک کنید و نظرتونو بهم بگین😘❤❤
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس
#BTS #BTS_ARMY #JUNGKOOK
۱۵.۴k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.