انتقالی پارت ۳۰
&این…..این
+بگو دیگه
؟:بابا این مرد تا بگه من بورا ام و دوست دختر قبلیه تهیونگم که قرار بود باهم ازدواج کنیم
+چی؟تهیونگ قرار بوده با کسی ازدواج کنه؟
بورا:اره شماره ات رو بده برات کل قضیه رو میفرستم
+چرا الان نمیگی
بورا:چون خیلی طولانیه الان هم کلاس شروع میشه
ا/ت ویو
خیلی هول کردم نمیدونستم راست میگه یا نه ولی فوضولیم گل کرد پس شماره ام رو بهش دادم توی کلاس رفتیم نشستیم که تهیونگ با دیدن بورا خیلی شک شد منم از قصد رفتم سر میز بورا و جوری که تا حالا باهاش حرف نزدم حرف زدم
+دانش اموز جدیدی؟تاحالا ندیدمت
بورا:اره من تازه به این مدرسه اومدم البته سال پیش فقط اینجا نبودم وگرنه سال های قبلش بودم
+عه پس چرا رفتی و دوباره برگشتی؟
بورا:چون….(بورا یه نگاه به تهیونگ میکنه که تهیونگ خیلی عصبی نگاهش میکنه)
تهیونگ ویو
بورا میخواست بگه بخاطر من از این مدرسه رفته بود و من نمیخواسم این قضیه رو ا/ت بدونه چون من هیچ نقشی نداشتم برای همین میخواستم حرف بورا رو قطع کنم و ا/ت رو صدا کنم که……..
+بگو دیگه
؟:بابا این مرد تا بگه من بورا ام و دوست دختر قبلیه تهیونگم که قرار بود باهم ازدواج کنیم
+چی؟تهیونگ قرار بوده با کسی ازدواج کنه؟
بورا:اره شماره ات رو بده برات کل قضیه رو میفرستم
+چرا الان نمیگی
بورا:چون خیلی طولانیه الان هم کلاس شروع میشه
ا/ت ویو
خیلی هول کردم نمیدونستم راست میگه یا نه ولی فوضولیم گل کرد پس شماره ام رو بهش دادم توی کلاس رفتیم نشستیم که تهیونگ با دیدن بورا خیلی شک شد منم از قصد رفتم سر میز بورا و جوری که تا حالا باهاش حرف نزدم حرف زدم
+دانش اموز جدیدی؟تاحالا ندیدمت
بورا:اره من تازه به این مدرسه اومدم البته سال پیش فقط اینجا نبودم وگرنه سال های قبلش بودم
+عه پس چرا رفتی و دوباره برگشتی؟
بورا:چون….(بورا یه نگاه به تهیونگ میکنه که تهیونگ خیلی عصبی نگاهش میکنه)
تهیونگ ویو
بورا میخواست بگه بخاطر من از این مدرسه رفته بود و من نمیخواسم این قضیه رو ا/ت بدونه چون من هیچ نقشی نداشتم برای همین میخواستم حرف بورا رو قطع کنم و ا/ت رو صدا کنم که……..
۵.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.