پارت ۵
_ جونگ کوک با چند شاخه گل رز و چند تیکه طلا اومد داخل اتاق و اونا رو انداخت توی صندوق و نشست روی زمین و شروع به نگاه کردن به عکسا کرد
یوری: پس وقتی اجرا تموم شد داشت اونا رو از تو هوا می گرفت؟
یونگی: احتمالا تاحالا چند بار بهت گفته منطق پرست نه؟
یوری: اره
جونگ کوک: هی دختر جون اسمت چیه؟
یوری: لی یوری
جونگ کوک: دوست داری بهت رقص یاد بدم؟
یونگی: جونگ کوکا غذات رو برداشتی؟
جونگ کوک: اره هیونگ ممنونم
یوری: من راستش زیاد توش خوب نیستم
یونگی: می دونی شاید تو بتونی اینبار کمکش کنی پیشش بمون
یوری: باشه ممنون
جونگ کوک: به نظرم تو فرق داری.....حالا که تو داستان منو می دونی تو هم باید داستانت رو تعریف کنی
یوری: داستان من حتی یه ذره هم هیجان اورد نیست من درس خوندم رفتم دانشگاه و الان دارم کار میکنم تاحالا حتی یه چیز عجیب غریب یا هیجان انگیز تو زندگیم اتفاق نیافتاده
جونگ کوک: چطور می تونی اینجوری زندگی کنی؟
یوری: نمی دونم فقط سعی دارم زنده بمونم به دیگران کمک کنم زندگی کنن
جونگ کوک: تعریفت از زندگی چیه؟ زنده موندن با زندگی کردن زمین تا آسمون تفاوت داره خانم کوچولو
یوری: این حرفت از یه دیوونه بعید بود این حرفا رو معمولا روانشناسان خبره و مشهور دنیا میزدن.......خودت چی داری زندگی می کنی یا صرفا فقط زنده ای؟
جونگ کوک: من؟ من......من زندگی می کنم زندگی من رقصه زندگی من باله است ولی زندگی های زیادی ازم گرفته شده ولی زندگیم هنوز هم قشنگه چون نامجون هیونگ و تهیونگ الان خوشحالن خوشحالن که فراموش نشدن خوشحالن که هنوز اثارشون باقی مونده
یوری: این طلا و جواهرات توی صندوق
جونگ کوک: می دونی عشق چیه چیزیه که باعث میشه از حد انسانیت فرا تر بری تو فک می کنیم دیوونه ام ولی در واقع کسی که دیوونه است شمایید شما هایی که به نظرتون عقل سالمی دارید شمایی که استرس دارید. حسادت می کنید.جاهطلبید و ریسک پذیر نیستید سرد و خشک فقط دنبال راحت زنده موندنید تازه نه زندگی کردن شما به راحت زنده موندن هم قانعید.....
یوری: چرا حرفاش اینقدر ادم رو دگرگون می کرد؟ احساس می کردم منم هم دام دیوونه میشم
یوری: پس وقتی اجرا تموم شد داشت اونا رو از تو هوا می گرفت؟
یونگی: احتمالا تاحالا چند بار بهت گفته منطق پرست نه؟
یوری: اره
جونگ کوک: هی دختر جون اسمت چیه؟
یوری: لی یوری
جونگ کوک: دوست داری بهت رقص یاد بدم؟
یونگی: جونگ کوکا غذات رو برداشتی؟
جونگ کوک: اره هیونگ ممنونم
یوری: من راستش زیاد توش خوب نیستم
یونگی: می دونی شاید تو بتونی اینبار کمکش کنی پیشش بمون
یوری: باشه ممنون
جونگ کوک: به نظرم تو فرق داری.....حالا که تو داستان منو می دونی تو هم باید داستانت رو تعریف کنی
یوری: داستان من حتی یه ذره هم هیجان اورد نیست من درس خوندم رفتم دانشگاه و الان دارم کار میکنم تاحالا حتی یه چیز عجیب غریب یا هیجان انگیز تو زندگیم اتفاق نیافتاده
جونگ کوک: چطور می تونی اینجوری زندگی کنی؟
یوری: نمی دونم فقط سعی دارم زنده بمونم به دیگران کمک کنم زندگی کنن
جونگ کوک: تعریفت از زندگی چیه؟ زنده موندن با زندگی کردن زمین تا آسمون تفاوت داره خانم کوچولو
یوری: این حرفت از یه دیوونه بعید بود این حرفا رو معمولا روانشناسان خبره و مشهور دنیا میزدن.......خودت چی داری زندگی می کنی یا صرفا فقط زنده ای؟
جونگ کوک: من؟ من......من زندگی می کنم زندگی من رقصه زندگی من باله است ولی زندگی های زیادی ازم گرفته شده ولی زندگیم هنوز هم قشنگه چون نامجون هیونگ و تهیونگ الان خوشحالن خوشحالن که فراموش نشدن خوشحالن که هنوز اثارشون باقی مونده
یوری: این طلا و جواهرات توی صندوق
جونگ کوک: می دونی عشق چیه چیزیه که باعث میشه از حد انسانیت فرا تر بری تو فک می کنیم دیوونه ام ولی در واقع کسی که دیوونه است شمایید شما هایی که به نظرتون عقل سالمی دارید شمایی که استرس دارید. حسادت می کنید.جاهطلبید و ریسک پذیر نیستید سرد و خشک فقط دنبال راحت زنده موندنید تازه نه زندگی کردن شما به راحت زنده موندن هم قانعید.....
یوری: چرا حرفاش اینقدر ادم رو دگرگون می کرد؟ احساس می کردم منم هم دام دیوونه میشم
۶.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.