pr24
pr24
بعد اینکه دکتر حالش رو خوب کرد بردمش تو یه اتاق و رفت نشست رو تخت و گفت اینجا اتاق توعه ؟
گفتم نه
گفت اوهوم میگم اصلا شبیه اتاقای ارباب ها نیست .
گفتم موضوع رو عوض نکن .
گفت مگه اصلا حرف میزدیم که موضوع رو عوض کرده باشم اخرین باری که حرف زدیم دیشب بود درسته؟
گفتم خب ؟ حالا که خوب شدی بگو کار کی بوده ؟
گفت خب تو بجز خوب کردن زخم هام کار دیگه نکردی میخوای همینطوری مفتو ومجانی بهت بگم ؟ خیلی پرویی !
گفتم اوهوی حد خودتو بدون وگرنه برام مهم نیست که چه اتفاقی برات بیوفته فقط میتونم بهت بگم از دست جن های من خلاص نمیشی😏😑
گفت وا مگه تو ارباب جن هایی؟ جدی ؟ فکر کردم تنها قدرتت شکنجس!
گفتم اونو از یه روح یاد گرفتم تو داری حدتو میگزرونی دختر!
گفت اوا جدی؟ مگه برای من حد هم گذاشتی ؟
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
یهو جیمین از عصبانیت پوخید داشت اتیش میگرفت البته نه اتیش واقعی اتیش زرد و سیاه (( رنگ قدرتشه))
جیمین گفت اگه بهم نگی اون کی بوده همین الان کاری میکنم تا اخر عمرت تو لحظه ای که میمیری بمونی هر روز هزاران بار میمیری و بازم زنده ای ((فرا تر از عربده ))
تهیونگ اون نزدیکا بود که صدای داد جیمین رو شنید رفت تو اتاق و خب یه دختر با شرتو سوتین روی تخت دید و یه پسر با اتیش زرد و سیاه .
تهیونگ گفت جیمین چرا اتیش گرفتی اون کیه چرا لخته ؟
جیمین برگشت با دیدن تهیونگ ارام شد رفت پیش تهیونگ گفت ته اون میدونه کوک رو کی مسموم کرده ولی نمیگه .
تهیونگ گفت شکنجش کردی مگه نه ؟
جیمین گفت نمیشد که نکنم خیلی پرو هس
تهیونگ رفت جلو و گفت هی تو واقا میدونی کی کوک رو مسموم کرده ؟
دختر گفت wow بعد رو به جیمین گفت یه شب با اینم قبوله ها
تهیونگ قاتی کرد رفت گردن دختر رو گرفت گفت هی اگه فکر کردی من با هرزه هایی مثل تو میخوابم سخت در اشتباهی اره حالا بهم میگی کی بوده یا میمیری چون اگه نگی دیگه بدرد نمیخوری .
دختر گفت باشه باشه میگم !
و تهیونگ ولش کرد .
بعد اینکه دکتر حالش رو خوب کرد بردمش تو یه اتاق و رفت نشست رو تخت و گفت اینجا اتاق توعه ؟
گفتم نه
گفت اوهوم میگم اصلا شبیه اتاقای ارباب ها نیست .
گفتم موضوع رو عوض نکن .
گفت مگه اصلا حرف میزدیم که موضوع رو عوض کرده باشم اخرین باری که حرف زدیم دیشب بود درسته؟
گفتم خب ؟ حالا که خوب شدی بگو کار کی بوده ؟
گفت خب تو بجز خوب کردن زخم هام کار دیگه نکردی میخوای همینطوری مفتو ومجانی بهت بگم ؟ خیلی پرویی !
گفتم اوهوی حد خودتو بدون وگرنه برام مهم نیست که چه اتفاقی برات بیوفته فقط میتونم بهت بگم از دست جن های من خلاص نمیشی😏😑
گفت وا مگه تو ارباب جن هایی؟ جدی ؟ فکر کردم تنها قدرتت شکنجس!
گفتم اونو از یه روح یاد گرفتم تو داری حدتو میگزرونی دختر!
گفت اوا جدی؟ مگه برای من حد هم گذاشتی ؟
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
یهو جیمین از عصبانیت پوخید داشت اتیش میگرفت البته نه اتیش واقعی اتیش زرد و سیاه (( رنگ قدرتشه))
جیمین گفت اگه بهم نگی اون کی بوده همین الان کاری میکنم تا اخر عمرت تو لحظه ای که میمیری بمونی هر روز هزاران بار میمیری و بازم زنده ای ((فرا تر از عربده ))
تهیونگ اون نزدیکا بود که صدای داد جیمین رو شنید رفت تو اتاق و خب یه دختر با شرتو سوتین روی تخت دید و یه پسر با اتیش زرد و سیاه .
تهیونگ گفت جیمین چرا اتیش گرفتی اون کیه چرا لخته ؟
جیمین برگشت با دیدن تهیونگ ارام شد رفت پیش تهیونگ گفت ته اون میدونه کوک رو کی مسموم کرده ولی نمیگه .
تهیونگ گفت شکنجش کردی مگه نه ؟
جیمین گفت نمیشد که نکنم خیلی پرو هس
تهیونگ رفت جلو و گفت هی تو واقا میدونی کی کوک رو مسموم کرده ؟
دختر گفت wow بعد رو به جیمین گفت یه شب با اینم قبوله ها
تهیونگ قاتی کرد رفت گردن دختر رو گرفت گفت هی اگه فکر کردی من با هرزه هایی مثل تو میخوابم سخت در اشتباهی اره حالا بهم میگی کی بوده یا میمیری چون اگه نگی دیگه بدرد نمیخوری .
دختر گفت باشه باشه میگم !
و تهیونگ ولش کرد .
۶.۸k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.