تو امدی تا من برای چندفصل شبیه دخترای معمولی زندگی کنم.شب
تو امدی تا من برای چندفصل شبیه دخترای معمولی زندگی کنم.شبیه اونا ارزوی لباس عروس داشته باشم،ارزوی انگشتر حلقه ای که نشون از بودن توباشه.ارزوی خونه ی خوشگل باپرده های گل گلی برای اشپزخونه و وسایل رنگارنگ،مبل های هم رنگ با حاشیه فرش و پرده.اومدی تا فکرکنم به:کفش پاشنه بلند برای کمترشدن اختلاف قدمون.به ست کردن رنگ مانتوم با چهارخونه های پیراهنت.من حتی اونقدر دیوونه شده بودم که تورویاهام وقتی یه صدایی میگفت:عروس و دوماداومدن چندین بار دستاتومحکم فشار میدادم و سرموبالامیگرفتم تاباغرور به همه نشون بدم خوبخت ترین دختر روی زمینم.چندفصل بودنتو چند فصل دخترونگی کردنم برای تموم عمرم کافی بود...دیگه وقته رفتنه و منم باید برگردم به زندگی خودم!و بشم همون دختری که کل زندگیش درس و کتاب ومشقشه.و قول داده ارزوی پدر و مادرشو برآورده کنه.ببخش که من برای رسیدن بهت نجنگیدم.من قبله توبه چیزای دیگه قول رسیدن داده بودم.باید برم،بایدبرم تا بهشون برسم..:')
۱.۲k
۰۷ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.