زندگی جدیدم پارت 25
ات_
رسیدم پیداه شدیم به درو اطرافم نگاه کردم ای قصر بزرگی بود خیلی خوشگل بود چقدر زیبا بود بعد ای خدمتکاری اومده بود
خدمتکار_ شما همون که اقای جین فرستاد
تهیونگ_ بله مایم
خدمتکار_ بیاین این طرف
ات_فقط داشتم به درو اطراف نگاه میکردم واقعان اینجا خوشگل بود دلم نمیخاد از اینجا برم داشتیم میرفتیم پشت قصر اونجا پر از خونه بود
خدمتکار_ اینجا خونه هایی اونیک تو مدرسه درس میخون اینم اتاق شماست
ات_ مارو برد تو خونه ای که توش قرار زندگی کنیم خونه خیلی بزرگ بودد وقتی رفتیم داخلش خیلییییی قشنگ بود همنجوری فقط دهنمو باز کرد بودم از پس خونه خوشگل بود
جیمین_ ات ببین قرار اینجا زندگی کنیم با خنده و ذوق
ات_ وایی جیمین واقعان قرار اینجا باشیم با ذوق
جیمین_ ارههههه
تهیونگ_ چتونه خودتون جم کن انگار ندین
ات_ خب واقعان ندیدیم
جیمین_ راست میگه
تهیونگ_باشه حالا انقدر تابلو نباشین
خدمتکار_ این اتاقییی شماست دیگ رفع زحمت کنم
ات_ خدمتکار زانو زد بعد رفت تهیونگ یعنی اتاق من کدوم یکیه
جیمین_ من اون اتاق میخام که درش مشکیه
تهیونگ_ صبر کنین بزار بریم ببینم
همشون رفتن بالا اتاق هارو بیبین
تهیونگ_ صبر کن اتاق های اینجا 6تان
ات و جیمین _ خب
تهیونگ- شایدم کسین دیگی بامون باشن
ات و جیمین _ خب الان چکار کنیم
بعد ای دختر از یک اتاق اومد بیرون
رسیدم پیداه شدیم به درو اطرافم نگاه کردم ای قصر بزرگی بود خیلی خوشگل بود چقدر زیبا بود بعد ای خدمتکاری اومده بود
خدمتکار_ شما همون که اقای جین فرستاد
تهیونگ_ بله مایم
خدمتکار_ بیاین این طرف
ات_فقط داشتم به درو اطراف نگاه میکردم واقعان اینجا خوشگل بود دلم نمیخاد از اینجا برم داشتیم میرفتیم پشت قصر اونجا پر از خونه بود
خدمتکار_ اینجا خونه هایی اونیک تو مدرسه درس میخون اینم اتاق شماست
ات_ مارو برد تو خونه ای که توش قرار زندگی کنیم خونه خیلی بزرگ بودد وقتی رفتیم داخلش خیلییییی قشنگ بود همنجوری فقط دهنمو باز کرد بودم از پس خونه خوشگل بود
جیمین_ ات ببین قرار اینجا زندگی کنیم با خنده و ذوق
ات_ وایی جیمین واقعان قرار اینجا باشیم با ذوق
جیمین_ ارههههه
تهیونگ_ چتونه خودتون جم کن انگار ندین
ات_ خب واقعان ندیدیم
جیمین_ راست میگه
تهیونگ_باشه حالا انقدر تابلو نباشین
خدمتکار_ این اتاقییی شماست دیگ رفع زحمت کنم
ات_ خدمتکار زانو زد بعد رفت تهیونگ یعنی اتاق من کدوم یکیه
جیمین_ من اون اتاق میخام که درش مشکیه
تهیونگ_ صبر کنین بزار بریم ببینم
همشون رفتن بالا اتاق هارو بیبین
تهیونگ_ صبر کن اتاق های اینجا 6تان
ات و جیمین _ خب
تهیونگ- شایدم کسین دیگی بامون باشن
ات و جیمین _ خب الان چکار کنیم
بعد ای دختر از یک اتاق اومد بیرون
۴.۴k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.