*پارت آخر*
با سردرد بدی از خواب پا شدم
لگدی به شکم هوسوک زدم که صدای دادش بلند شد
_مگه مرض داری؟؟؟؟؟
+آره... نمیبینی سرما خوردم؟بلند شو برام قرص سردرد بیار
_به من چه؟خودت بیار
+مرتیکه تو برام یه قرص نمیاری بعد هی زنم زنم میکنی
سریع از جاش پا شد
_بلند نشیا...خودم برات میارم
*
بعد از خوردن قرص دوباره رو تخت دراز کشیدم...
*
*
*
با صدای نکره هوسوک از خواب پریدم
_ا.ت؟*داد*
+ک**یر خررررررررر
_ک**یر خر تو کو-...یعنی درست حرف بزن عزیزم...
+بینا**موص بیدارم کردی که بگی درست حرف بزنم؟
_نه ، بلند شو لنگ ظهره ها... راستی دیشب یادت میاد؟
+باز چه غلطی کردم
صورتمو شستم و بیحال رفتم پیشش تو آشپزخونه
_تو چطور اونشب رویایی رو یادت نمیاد؟
+رویایی؟ک**صشعر محضه...من فقط میتونم باهات یه شب تخمی داشته باشم
_اتفاقا خعلیم خوشگذشت
+جان
_جااااااان؟؟؟؟؟تو که یادت نمیاد
+خو وقتی میگی خوشگذشت حتما خوشگذشته دیگه
_اره فک کنم به زودی بابا بشم
از سوپ رو میز یه قاشق خوردم که از طمعش لبخندی رو لبم نشست
+هومممم
با تعجب نگام کرد
_مامانشم تویی
+خداقبول کنه
_ا.تتتتتت
+هاااا؟؟؟
_ما دیشب باهم رابطه داشتیم
+خو چیکار کنم؟
_برات مهم نیست با داداشت رابطه داشتی؟!
+به قول خودت من که خواهرت نیستم ، زنتم
_یعنی قبول کردی؟
+چیو؟
_درخاستمو
+شاید
_ا.تتتتت
+چیه هی ا.ت ا.ت میکنی؟
_قبول کردی یا نه؟
+خب فکر کنم یکم...فقط یکم دوست دارم
اروم سمتم اومد و لب**امو بوسید
سرمو عقب کشیدم
+حالا نگفتم که پررو بشی
_تو مامان بچمی
+من همه چی یادمه لازم نیس ک**صشعر تحویلم بدی
دستامو دور گردنش حلقه کردم و لبامو به لباش چسبوندم که با یاد آوری سرماخوردگیم عقب کشیدم
_هی چی شد؟
ریلکس پشت میز نشستم و بقیه سوپو خوردم
+سرما خوردم ، توهم میگیری...عزیزم
عزیزمو با تردید گفتم
با لبخند بهم خیره شد
+ولی مامان بابا رو-
_مامان بابا میدونن...فکر کردی چرا مامان نذاشت با دوستات بری و گفت باهم بریم سفر
+مامان عجب ک**صکشیه ها گفتم چرا بهت چشمک زد...منه احمقو بگو فکر میکردم توهم از چشمکش تعجب کردی
_دوست دارم فحاشه منحرف
+منم دوست دارم ک**صکشه بینا**موص
*
*
بل بل
بع همین راحتی و البتع ک**صشعری تموم شد🗿
لگدی به شکم هوسوک زدم که صدای دادش بلند شد
_مگه مرض داری؟؟؟؟؟
+آره... نمیبینی سرما خوردم؟بلند شو برام قرص سردرد بیار
_به من چه؟خودت بیار
+مرتیکه تو برام یه قرص نمیاری بعد هی زنم زنم میکنی
سریع از جاش پا شد
_بلند نشیا...خودم برات میارم
*
بعد از خوردن قرص دوباره رو تخت دراز کشیدم...
*
*
*
با صدای نکره هوسوک از خواب پریدم
_ا.ت؟*داد*
+ک**یر خررررررررر
_ک**یر خر تو کو-...یعنی درست حرف بزن عزیزم...
+بینا**موص بیدارم کردی که بگی درست حرف بزنم؟
_نه ، بلند شو لنگ ظهره ها... راستی دیشب یادت میاد؟
+باز چه غلطی کردم
صورتمو شستم و بیحال رفتم پیشش تو آشپزخونه
_تو چطور اونشب رویایی رو یادت نمیاد؟
+رویایی؟ک**صشعر محضه...من فقط میتونم باهات یه شب تخمی داشته باشم
_اتفاقا خعلیم خوشگذشت
+جان
_جااااااان؟؟؟؟؟تو که یادت نمیاد
+خو وقتی میگی خوشگذشت حتما خوشگذشته دیگه
_اره فک کنم به زودی بابا بشم
از سوپ رو میز یه قاشق خوردم که از طمعش لبخندی رو لبم نشست
+هومممم
با تعجب نگام کرد
_مامانشم تویی
+خداقبول کنه
_ا.تتتتتت
+هاااا؟؟؟
_ما دیشب باهم رابطه داشتیم
+خو چیکار کنم؟
_برات مهم نیست با داداشت رابطه داشتی؟!
+به قول خودت من که خواهرت نیستم ، زنتم
_یعنی قبول کردی؟
+چیو؟
_درخاستمو
+شاید
_ا.تتتتت
+چیه هی ا.ت ا.ت میکنی؟
_قبول کردی یا نه؟
+خب فکر کنم یکم...فقط یکم دوست دارم
اروم سمتم اومد و لب**امو بوسید
سرمو عقب کشیدم
+حالا نگفتم که پررو بشی
_تو مامان بچمی
+من همه چی یادمه لازم نیس ک**صشعر تحویلم بدی
دستامو دور گردنش حلقه کردم و لبامو به لباش چسبوندم که با یاد آوری سرماخوردگیم عقب کشیدم
_هی چی شد؟
ریلکس پشت میز نشستم و بقیه سوپو خوردم
+سرما خوردم ، توهم میگیری...عزیزم
عزیزمو با تردید گفتم
با لبخند بهم خیره شد
+ولی مامان بابا رو-
_مامان بابا میدونن...فکر کردی چرا مامان نذاشت با دوستات بری و گفت باهم بریم سفر
+مامان عجب ک**صکشیه ها گفتم چرا بهت چشمک زد...منه احمقو بگو فکر میکردم توهم از چشمکش تعجب کردی
_دوست دارم فحاشه منحرف
+منم دوست دارم ک**صکشه بینا**موص
*
*
بل بل
بع همین راحتی و البتع ک**صشعری تموم شد🗿
۴۲.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.