فیک جونگ کوک فصل۲ پارت۲۴
(همچنان از زبان تهیونگ)
÷اره چرا نشه
سرم و اوردم بالا که دیدم سرش رو انداخته پایین و انگار بغض کرده بود و خجالت میکشید
_ببخشید
÷اشکالی نداره الانم گریه نکن ا/ت نگران میشه
کمک کردم تا کوک از تخت بیاد پایین و بردمش تو دسشویی و میخواستم درو باز کنم که دوباره آروم بیارمش بیرون که خیلی اروم صدام کرد
_هیونگ
÷بله
درد داری
_نه نه نگران نباش
ببخشید واقعا از خودم بدم میاد که هیونگم مجبوره اینکارارو برام بکنه
رفتم و جلوش و هم قدش شدم
÷یک نباید همچین حرفی بزنی دوم هیچ اشکالی نداره سوم یادت نمیاد که من ۱۸ سالم بود و تو ۱۶ سالت بخاطر اینکه بابام منو وحشتناک زده بود و به مدت دو روز فلج شدم و دکتر گفت نباید اصلا تکون بخورم تو با اینکه فقط ۱۶ سالت بود برام همه کار کردی حتی ی بار براید استایل بغلم کردی و بعدش کمرت درد گرفت ولی به روی خودت نیاوردی و بازم کارامو کردی
_ممنونم
÷خواهش میکنم
دیگه نارا حت نباش
_باش
کوک رو بردم بیرون
+عزیزم خوبی
_اره نگران نباش
+مرسی تهیونگ
÷خواهش میکنم
*باباییی
_اههههههه
(بچه ها اگر یادتون باشه کوک دستش رو زخم کرده و زخمش خیلی عمیقه الانم جونگ سو محکم دست کوک رو گرفت که جونگ کوک خیلی بد دردش اومد)
+چی شد
÷کوک نفس عمیق بکش
_ن..نمی..تو..نم.....اههههه....دستم .....درد...میکنه
+(ا/ت رفت که اون دکمه که دکتر و صدا میکنه رو بزنه)
پایان از زبان تهیونگ
÷اره چرا نشه
سرم و اوردم بالا که دیدم سرش رو انداخته پایین و انگار بغض کرده بود و خجالت میکشید
_ببخشید
÷اشکالی نداره الانم گریه نکن ا/ت نگران میشه
کمک کردم تا کوک از تخت بیاد پایین و بردمش تو دسشویی و میخواستم درو باز کنم که دوباره آروم بیارمش بیرون که خیلی اروم صدام کرد
_هیونگ
÷بله
درد داری
_نه نه نگران نباش
ببخشید واقعا از خودم بدم میاد که هیونگم مجبوره اینکارارو برام بکنه
رفتم و جلوش و هم قدش شدم
÷یک نباید همچین حرفی بزنی دوم هیچ اشکالی نداره سوم یادت نمیاد که من ۱۸ سالم بود و تو ۱۶ سالت بخاطر اینکه بابام منو وحشتناک زده بود و به مدت دو روز فلج شدم و دکتر گفت نباید اصلا تکون بخورم تو با اینکه فقط ۱۶ سالت بود برام همه کار کردی حتی ی بار براید استایل بغلم کردی و بعدش کمرت درد گرفت ولی به روی خودت نیاوردی و بازم کارامو کردی
_ممنونم
÷خواهش میکنم
دیگه نارا حت نباش
_باش
کوک رو بردم بیرون
+عزیزم خوبی
_اره نگران نباش
+مرسی تهیونگ
÷خواهش میکنم
*باباییی
_اههههههه
(بچه ها اگر یادتون باشه کوک دستش رو زخم کرده و زخمش خیلی عمیقه الانم جونگ سو محکم دست کوک رو گرفت که جونگ کوک خیلی بد دردش اومد)
+چی شد
÷کوک نفس عمیق بکش
_ن..نمی..تو..نم.....اههههه....دستم .....درد...میکنه
+(ا/ت رفت که اون دکمه که دکتر و صدا میکنه رو بزنه)
پایان از زبان تهیونگ
۳۸.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.