رمان ازدواج اجباری 25
ویو تهیونگ
رسیدم اونجا وقتی رسیدم با چیزی که دیدم نتوستم خودمو بگیرم داد زدم مین چووو خواهر چت شدههه
رفتم بالا سرش از شکمش خون در میموده
رفتم نشستم پیشش تو بغلم جاش کردم
خواهر تروخدا شکمت باز کن قول میدم از این به بعد ترو درک کنم دیگ تنها نمیزارم تروخدااا چشمات باز کنممم من بدون تو نمیتونم یعنی من به مامان چی بگم خواهر چشمات باز کن دیگ نمیدونسم جلو اشکمو بگییرمم اشکم تنهای زاری میشدن با دیدن خواهرم که رو زمین بود و هی بهش فکر میکردم گریم میگرفت
جونگکوک_ پسررو ول کردم رفتم پیش تهیونگ دادش منو ببخش همش تخصیر من بود
تهیونگ_ با اعصبانیت مگ میخاستی تخصیر کی باش همش تخصیر خودته تو خواهرمو ول نمیکردی همش با هم بودین الان چی خوشت اومده اون عشقت شد بعد مردد الان راحت شدییی اون عشق خودت کردی بعد کشتیش هااا الان دیگ خالیت راحت شدددد
جونگکوک_ منو ببخش سرشو اورد پایین
تهیونگ _ به جونگکوک حمله کرد
ان هینجون _ خاستیم داخلت کنیم اقای جنون گفت شماها کاریتون نباشه
جونگکوک_ همنجوری داشت منو میزد خون بالا اوردم کاری نکردم حق داشت همش تخصیر من بود اون یک بار بهم گفت از خواهرم دور شو ولی من به حرفش گوش نکردم داشت بازم منو میزد که پلیس هاا رسیدن
رسیدم اونجا وقتی رسیدم با چیزی که دیدم نتوستم خودمو بگیرم داد زدم مین چووو خواهر چت شدههه
رفتم بالا سرش از شکمش خون در میموده
رفتم نشستم پیشش تو بغلم جاش کردم
خواهر تروخدا شکمت باز کن قول میدم از این به بعد ترو درک کنم دیگ تنها نمیزارم تروخدااا چشمات باز کنممم من بدون تو نمیتونم یعنی من به مامان چی بگم خواهر چشمات باز کن دیگ نمیدونسم جلو اشکمو بگییرمم اشکم تنهای زاری میشدن با دیدن خواهرم که رو زمین بود و هی بهش فکر میکردم گریم میگرفت
جونگکوک_ پسررو ول کردم رفتم پیش تهیونگ دادش منو ببخش همش تخصیر من بود
تهیونگ_ با اعصبانیت مگ میخاستی تخصیر کی باش همش تخصیر خودته تو خواهرمو ول نمیکردی همش با هم بودین الان چی خوشت اومده اون عشقت شد بعد مردد الان راحت شدییی اون عشق خودت کردی بعد کشتیش هااا الان دیگ خالیت راحت شدددد
جونگکوک_ منو ببخش سرشو اورد پایین
تهیونگ _ به جونگکوک حمله کرد
ان هینجون _ خاستیم داخلت کنیم اقای جنون گفت شماها کاریتون نباشه
جونگکوک_ همنجوری داشت منو میزد خون بالا اوردم کاری نکردم حق داشت همش تخصیر من بود اون یک بار بهم گفت از خواهرم دور شو ولی من به حرفش گوش نکردم داشت بازم منو میزد که پلیس هاا رسیدن
۴.۱k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.