خون آشام من🖤🍷
خون آشام من🖤🍷
پارت ۲۰
بورا: بریم دیگه الان استاد میاد
بورا ویو
از استاد خواستیم تا آخر کلاس اینکارو انجام بدیم
که ات گفت
ات:من نمیام
تهیونگ :منم نمیام از این چرت و پرتا خوشم نمیاد
بورا ویو
کلا به خاطر ات و تهیونگ بود که اینکارو کردیم وایستا وایستا چرا ات و تهیونگ باهم رفتن بیرون
ات:تهیونگ چرا دنبالم راه افتادی
تهیونگ:فکنم اتاقامون بغل همه ات به کسی چیزی نگفتی
ات:صدات نمیاد
تهیونگ:اتتتتتتتتت
ات:چی میگی (کرم درونش فعال شده😈)
تهیونگ:ات جوابمو بده
ات:هوا امروز عالیه نه
تهیونگ:اتتت
ات ویو
به راهم ادامه دادم که یکی دستمو کشید و منو با خودش برد تهیونگ بود بهش گفتم ولم کنه چند بار گفتم ولی هیچ واکنشی نشون نمیداد منو برد یه جای خلوط و نزدیکم شد دندون های نیششو کرد داخل گردنم و من همش به سین هاش میزدم که بعد چند مین ولم کرد
ات:تهیونگ چرا اینکارو کردی
تهیونگ:خونت خیلی خوش مزس ات
ات:اگه یه بار دیگه اینکارو کنی.....
تهیونگ:یه بار دیگه اینکارو کنم چی
ات:خودت میدونی
تهیونگ:وای ترسیدم (پوزخند)
ات:آره بایدم بترسی
و با حرص اونجارو ترک کرد و تهیونگ هم بعد چند مین رفت
تهیونگ ویو
خیلی حال میداد که ات رو اذیت میکردم ولی عصبانی شده ههه میخواست آدم باشه وارد کلاس شدم که ات با نفرت بهم نگاه کرد انگار بیشتر از قبل ازم متنفر شده به چپم که شده اصلا ازش خوشم نمیاد
ات ویو
اصلا فک نمیکردم که تهیونگ اینجوری باشه کم کم داشتم بهش یه حسایی پیدا میکردم وای با این کاراش فهمیدم که اشتباه کردم دوس داشتن اون یه چیز چرته اصلا عشق مسخرس
گایز ببخشید دیر گذاشتم مدرسه باز شده وقت نمیکنم😖
پارت ۲۰
بورا: بریم دیگه الان استاد میاد
بورا ویو
از استاد خواستیم تا آخر کلاس اینکارو انجام بدیم
که ات گفت
ات:من نمیام
تهیونگ :منم نمیام از این چرت و پرتا خوشم نمیاد
بورا ویو
کلا به خاطر ات و تهیونگ بود که اینکارو کردیم وایستا وایستا چرا ات و تهیونگ باهم رفتن بیرون
ات:تهیونگ چرا دنبالم راه افتادی
تهیونگ:فکنم اتاقامون بغل همه ات به کسی چیزی نگفتی
ات:صدات نمیاد
تهیونگ:اتتتتتتتتت
ات:چی میگی (کرم درونش فعال شده😈)
تهیونگ:ات جوابمو بده
ات:هوا امروز عالیه نه
تهیونگ:اتتت
ات ویو
به راهم ادامه دادم که یکی دستمو کشید و منو با خودش برد تهیونگ بود بهش گفتم ولم کنه چند بار گفتم ولی هیچ واکنشی نشون نمیداد منو برد یه جای خلوط و نزدیکم شد دندون های نیششو کرد داخل گردنم و من همش به سین هاش میزدم که بعد چند مین ولم کرد
ات:تهیونگ چرا اینکارو کردی
تهیونگ:خونت خیلی خوش مزس ات
ات:اگه یه بار دیگه اینکارو کنی.....
تهیونگ:یه بار دیگه اینکارو کنم چی
ات:خودت میدونی
تهیونگ:وای ترسیدم (پوزخند)
ات:آره بایدم بترسی
و با حرص اونجارو ترک کرد و تهیونگ هم بعد چند مین رفت
تهیونگ ویو
خیلی حال میداد که ات رو اذیت میکردم ولی عصبانی شده ههه میخواست آدم باشه وارد کلاس شدم که ات با نفرت بهم نگاه کرد انگار بیشتر از قبل ازم متنفر شده به چپم که شده اصلا ازش خوشم نمیاد
ات ویو
اصلا فک نمیکردم که تهیونگ اینجوری باشه کم کم داشتم بهش یه حسایی پیدا میکردم وای با این کاراش فهمیدم که اشتباه کردم دوس داشتن اون یه چیز چرته اصلا عشق مسخرس
گایز ببخشید دیر گذاشتم مدرسه باز شده وقت نمیکنم😖
۶.۸k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.