دختره ما فیایی 🖤⛓ پارت ۳
با وضعیتی که دیشب پیش امد بیرون نمی بهتره
گفتم: ببخشید لیا ولی امروز نمیتونم شما برید خوش بگذره
گفت:یعنی چی نمیشه که اتفاقی افتاده
گفتم:نه چرا باید اتفاقی بیوفته فقط زیاد حوصله ندارم لطفا دیگه اصرار نکن
گفت:باشه دختر ولی توچیزیت هست
گفتم:نه اصلا خوب خوش بگذره کاری نداری
گفت:نه پس فعلا
وبعد قطع کرد (من بودم انقدر اصرار می کردم که یارو بگه گوه خوردم الان میام🤣)
ویو جون هوانگ
بلند شدم و رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم امدم چشمام رو ببندم که گوشیم زنگ خورد
ای خدا من یه روز که چه عرض کنم یک دقیقه آرامش ندارم
گوشی رو برداشتم از روی میز از طرف یوکی بود (دوست جون هوانگ) جواب دادم
مکالمه
جون هوانگ:سلام یوکی
یوکی:سلام جون هوانگ،خوبی؟
جون هوانگ: آره خوبم اتفاقی افتاده؟
یوکی:میتونم یه سوال بپرسم؟
جون هوانگ: آره بپرس داری نگرانم میکنی
یوکی:جون هوانگ تو نقشه سازمان رو لو دادی
جون هوانگ: چی چرا باید همچین کاری بکنم!
یوکی:خب من بهت اطمینان دارم ولی یه نفر این کارو کرده و متاسفانه به این تو تمومش کرده
جون هوانگ:چیییییییی
یوکی:یااااا آروم بابا گوشم کر شد،ببین امشب بیا سازمان باشه
جون هوانگ:باشه
پایان مکالمه
ویو جون هوانگ
ای خدا یه نفر دیگه خراب کاری کرده کاسه کوزه هاش سر من میشکنه ای خداااااا
یعنی واقعا میشه الان که می خوابم دیگه هیچ وقت چشمام باز نشه توی یه خواب عمیق و همیشه گی فروبرم
آخه این چه زنده گی که اجازه رفتن رو بهم نمیده انگار فقط برای زجر کشیدن خلق شدم پوففففف خسته شدم
و خواب
شرط ها👇
اگه شرط هارو برسونید پارت بعد رو امروز سعی میکنم بزارم
1 ۲۰تا لایک
2 ۱۰ تا کامنت
گفتم: ببخشید لیا ولی امروز نمیتونم شما برید خوش بگذره
گفت:یعنی چی نمیشه که اتفاقی افتاده
گفتم:نه چرا باید اتفاقی بیوفته فقط زیاد حوصله ندارم لطفا دیگه اصرار نکن
گفت:باشه دختر ولی توچیزیت هست
گفتم:نه اصلا خوب خوش بگذره کاری نداری
گفت:نه پس فعلا
وبعد قطع کرد (من بودم انقدر اصرار می کردم که یارو بگه گوه خوردم الان میام🤣)
ویو جون هوانگ
بلند شدم و رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم امدم چشمام رو ببندم که گوشیم زنگ خورد
ای خدا من یه روز که چه عرض کنم یک دقیقه آرامش ندارم
گوشی رو برداشتم از روی میز از طرف یوکی بود (دوست جون هوانگ) جواب دادم
مکالمه
جون هوانگ:سلام یوکی
یوکی:سلام جون هوانگ،خوبی؟
جون هوانگ: آره خوبم اتفاقی افتاده؟
یوکی:میتونم یه سوال بپرسم؟
جون هوانگ: آره بپرس داری نگرانم میکنی
یوکی:جون هوانگ تو نقشه سازمان رو لو دادی
جون هوانگ: چی چرا باید همچین کاری بکنم!
یوکی:خب من بهت اطمینان دارم ولی یه نفر این کارو کرده و متاسفانه به این تو تمومش کرده
جون هوانگ:چیییییییی
یوکی:یااااا آروم بابا گوشم کر شد،ببین امشب بیا سازمان باشه
جون هوانگ:باشه
پایان مکالمه
ویو جون هوانگ
ای خدا یه نفر دیگه خراب کاری کرده کاسه کوزه هاش سر من میشکنه ای خداااااا
یعنی واقعا میشه الان که می خوابم دیگه هیچ وقت چشمام باز نشه توی یه خواب عمیق و همیشه گی فروبرم
آخه این چه زنده گی که اجازه رفتن رو بهم نمیده انگار فقط برای زجر کشیدن خلق شدم پوففففف خسته شدم
و خواب
شرط ها👇
اگه شرط هارو برسونید پارت بعد رو امروز سعی میکنم بزارم
1 ۲۰تا لایک
2 ۱۰ تا کامنت
۴.۱k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.