گفت وگو با اولين بانوي خلبان ايران
گفت وگو با اولين بانوي خلبان ايران
از هواپيماي كشي تا پرواز باجت
گزارش اول
من پا به پاي آقايان پرواز مي كردم و ساعت پرواز جنگي ام همسان با بقيه است. ما بنا به نوع ماموريتمان مرتب تقسيم مي شديم. يك گروه در تهران و گروهي در اهواز، اصفهان و ... پرواز مي كرديم
خانم هاظريف ترند ولي طبيعتا وقتي وارد چنين شغلي مي شوند بايد آن كاري را كه به آنها محول مي كنند انجام دهند. خب شما اگر توانستي در اين كار مي ماني، اگر نتوانستي بايد بروي بيرون
ليلادرخشان
010419.jpg
نخستين خلبان زن ايران از هواپيما و روياهاي كودكي اش مي گويد.
عكس :هادي مختاريان
شنيدن حضور يك زن در حرفه خلباني شايد باوركردني به نظر نيايد، به ويژه آنكه بشنويد اين زن، خلبان يك جت تيز پرواز از نوع جت فالكن۱) (jet falcen) )هم هست.
البته متعجب تر مي شويد وقتي بشنويد اين بانو، مسووليت پرواز- (Flight Check) بازرسي كليه دستگاه هاي ناوبري فرودگاه هاي مختلف كشور- را هم برعهده دارد.
خانم ده بزرگي، چه شد كه به فكر پرواز افتاديد؟
من از زمان كودكي به اين كار علاقه داشتم. براي من فرقي نداشت كه حتما خلبان بشوم يا چترباز و ... به هر چيزي كه به هوا و فضا مربوط مي شد، علاقه نشان مي دادم و به اين موضوعات زياد فكر مي كردم. همان طور كه گفتم، مدام به كاري مي انديشيدم كه در آسمان باشد، ولي زياد به ريز ماجرا پايبند نبودم. شايد هم فكرم نمي رسد كه واقعا بايد به چه فكر كنم و يا خواسته ام در آينده چيست؟ بنابراين اين علاقه از بچگي در ذهنم بود.
يعني فقط در آسمان بودن هدف شما بود؟
نه، دليل ديگري هم داشت، هميشه دوست داشتم شغلي ماوراي ديگران داشته باشم! اگر حمل بر خودستايي نمي كنيد از همان كودكي هر شغل و حرفه اي را كه مي ديدم و مي شنيدم به خود مي گفتم خب، اين شغل ها را همه دارند، پس بايد به دنبال چيزي باشم كه هيچ كس ديگر نداشته باشد. البته اين تفكر مربوط به دوران كودكي و نوجواني ام مي شود، ولي در پاسخ به سوال شما بايد عرض كنم، انگيزه اصلي ام همان علاقه بود و بس.
از چه سالي به علاقه تان رنگ واقعيت داديد؟
از سال ۱۳۵۳ وارد اين كار شدم، اما چون در آن سال هنوز موفق به اخذ ديپلم نشده بودم و در دوره دبيرستان هم واقعا به اين كار علاقه مند بودم. در هنگام تعيين رشته هم، مي ديدم كه به هيچ يك از اين رشته ها علاقه ندارم و مرتب با خودم مي گفتم اين رشته ها را نمي خواهم.
بعد...؟
بعد هم در يك مقطعي (يعني قبل از انقلاب) براي اشاعه فرهنگ، مركز آموزش فنون آن ايام «باشگاه خلباني» نام داشت، از مدارس مختلف، دانش آموزان نسبتا ممتاز را به همراه شاگرداني كه مسوولان مدرسه از آنها رضايت داشتند انتخاب مي كردند تا از صفر وارد اين رشته تحصيلي شوند.
از صفر يعني چه؟
يعني كسي نمي توانست از ابتدا بگويد كه مي خواهم با هواپيما بپرم. مي بايستي از ب بسم ا... آموزش را فرا مي گرفتي و آموزش هم شامل مدل بود، بعد هواپيماي گلايدر و ... .به عبارتي، مي بايستي هواپيماسازي به شكل مدل را فرا مي گرفتيم تا بتوانيم مراحل بعدي آموزش را سپري كنيم و در نهايت به آموزش تئوري و عملي پرواز مي رسيديم.
درباره باشگاه هوانوردي لطفا بيشتر توضيح دهيد.
باشگاه هوانوردي كه هم اكنون به نام «مركز آموزش فنون هوايي» نام دارد، داراي ۵ شعبه در شهرهاي تهران، تبريز، مشهد، شيراز و اهواز است كه اگر اشتباه نكنم قبل از انقلاب دو شعبه ديگر در شهرهاي كرمانشاه و همدان هم داشت كه فعلا حذف شده اند و هر كسي در ايران مي خواست خلبان بشود بايد از اين فيلتر مي گذشت. (اين باشگاه يكي از مجهزترين و بزرگترين مركز آموزش فنون در خاورميانه است) متقاضيان آنجا مي آمدند و آموزش خلباني را مي ديدند و سپس به سازمان هواپيمايي كشوري جهت اخذ گواهينامه خلباني معرفي مي شدند وبعد از دادن امتحانات مربوطه، گواهينامه دريافت مي كردند و به ارگان هاي مربوطه معرفي مي شدند.
آيا در آن ايام كه اشاره كرديد، خانم ها هم حضور داشتند؟
010422.jpg
بله، هم خانم ها و هم آقايان بودند،- منتهي بعد از آنكه از فيلترهاي مختلف مي گذشتيم، از تعداد افراد كاسته مي شد. مثلا بعد از اتمام دوره مدل و گلايدر، خود به خود ريزش وجود داشت و تعدادي هم خودشان تمايلي به ادامه نداشتند.
منظورتان خانم ها است؟
فرقي نمي كرد، حتي آقايان هم مايل نبودند ادامه بدهند. فرض كنيد مشكلاتي برايشان به وجود مي آمد يا اينكه مي ديدند استعداد كافي براي اين حرفه را ندارند، لذا آنها را نمي گذاشتند ادامه كار دهند. اين بود كه از هر مقطعي كه مي گذشتيم، مثل مدل يا گلايدر و با موتور به همين نسبت از تعداد آقايان و خانم ها كم مي شد و آخرين مرحله آموزش، پرواز با هواپيماي با موتور بود.
اشاره به هواپيماي مدل كرديد. يعن
از هواپيماي كشي تا پرواز باجت
گزارش اول
من پا به پاي آقايان پرواز مي كردم و ساعت پرواز جنگي ام همسان با بقيه است. ما بنا به نوع ماموريتمان مرتب تقسيم مي شديم. يك گروه در تهران و گروهي در اهواز، اصفهان و ... پرواز مي كرديم
خانم هاظريف ترند ولي طبيعتا وقتي وارد چنين شغلي مي شوند بايد آن كاري را كه به آنها محول مي كنند انجام دهند. خب شما اگر توانستي در اين كار مي ماني، اگر نتوانستي بايد بروي بيرون
ليلادرخشان
010419.jpg
نخستين خلبان زن ايران از هواپيما و روياهاي كودكي اش مي گويد.
عكس :هادي مختاريان
شنيدن حضور يك زن در حرفه خلباني شايد باوركردني به نظر نيايد، به ويژه آنكه بشنويد اين زن، خلبان يك جت تيز پرواز از نوع جت فالكن۱) (jet falcen) )هم هست.
البته متعجب تر مي شويد وقتي بشنويد اين بانو، مسووليت پرواز- (Flight Check) بازرسي كليه دستگاه هاي ناوبري فرودگاه هاي مختلف كشور- را هم برعهده دارد.
خانم ده بزرگي، چه شد كه به فكر پرواز افتاديد؟
من از زمان كودكي به اين كار علاقه داشتم. براي من فرقي نداشت كه حتما خلبان بشوم يا چترباز و ... به هر چيزي كه به هوا و فضا مربوط مي شد، علاقه نشان مي دادم و به اين موضوعات زياد فكر مي كردم. همان طور كه گفتم، مدام به كاري مي انديشيدم كه در آسمان باشد، ولي زياد به ريز ماجرا پايبند نبودم. شايد هم فكرم نمي رسد كه واقعا بايد به چه فكر كنم و يا خواسته ام در آينده چيست؟ بنابراين اين علاقه از بچگي در ذهنم بود.
يعني فقط در آسمان بودن هدف شما بود؟
نه، دليل ديگري هم داشت، هميشه دوست داشتم شغلي ماوراي ديگران داشته باشم! اگر حمل بر خودستايي نمي كنيد از همان كودكي هر شغل و حرفه اي را كه مي ديدم و مي شنيدم به خود مي گفتم خب، اين شغل ها را همه دارند، پس بايد به دنبال چيزي باشم كه هيچ كس ديگر نداشته باشد. البته اين تفكر مربوط به دوران كودكي و نوجواني ام مي شود، ولي در پاسخ به سوال شما بايد عرض كنم، انگيزه اصلي ام همان علاقه بود و بس.
از چه سالي به علاقه تان رنگ واقعيت داديد؟
از سال ۱۳۵۳ وارد اين كار شدم، اما چون در آن سال هنوز موفق به اخذ ديپلم نشده بودم و در دوره دبيرستان هم واقعا به اين كار علاقه مند بودم. در هنگام تعيين رشته هم، مي ديدم كه به هيچ يك از اين رشته ها علاقه ندارم و مرتب با خودم مي گفتم اين رشته ها را نمي خواهم.
بعد...؟
بعد هم در يك مقطعي (يعني قبل از انقلاب) براي اشاعه فرهنگ، مركز آموزش فنون آن ايام «باشگاه خلباني» نام داشت، از مدارس مختلف، دانش آموزان نسبتا ممتاز را به همراه شاگرداني كه مسوولان مدرسه از آنها رضايت داشتند انتخاب مي كردند تا از صفر وارد اين رشته تحصيلي شوند.
از صفر يعني چه؟
يعني كسي نمي توانست از ابتدا بگويد كه مي خواهم با هواپيما بپرم. مي بايستي از ب بسم ا... آموزش را فرا مي گرفتي و آموزش هم شامل مدل بود، بعد هواپيماي گلايدر و ... .به عبارتي، مي بايستي هواپيماسازي به شكل مدل را فرا مي گرفتيم تا بتوانيم مراحل بعدي آموزش را سپري كنيم و در نهايت به آموزش تئوري و عملي پرواز مي رسيديم.
درباره باشگاه هوانوردي لطفا بيشتر توضيح دهيد.
باشگاه هوانوردي كه هم اكنون به نام «مركز آموزش فنون هوايي» نام دارد، داراي ۵ شعبه در شهرهاي تهران، تبريز، مشهد، شيراز و اهواز است كه اگر اشتباه نكنم قبل از انقلاب دو شعبه ديگر در شهرهاي كرمانشاه و همدان هم داشت كه فعلا حذف شده اند و هر كسي در ايران مي خواست خلبان بشود بايد از اين فيلتر مي گذشت. (اين باشگاه يكي از مجهزترين و بزرگترين مركز آموزش فنون در خاورميانه است) متقاضيان آنجا مي آمدند و آموزش خلباني را مي ديدند و سپس به سازمان هواپيمايي كشوري جهت اخذ گواهينامه خلباني معرفي مي شدند وبعد از دادن امتحانات مربوطه، گواهينامه دريافت مي كردند و به ارگان هاي مربوطه معرفي مي شدند.
آيا در آن ايام كه اشاره كرديد، خانم ها هم حضور داشتند؟
010422.jpg
بله، هم خانم ها و هم آقايان بودند،- منتهي بعد از آنكه از فيلترهاي مختلف مي گذشتيم، از تعداد افراد كاسته مي شد. مثلا بعد از اتمام دوره مدل و گلايدر، خود به خود ريزش وجود داشت و تعدادي هم خودشان تمايلي به ادامه نداشتند.
منظورتان خانم ها است؟
فرقي نمي كرد، حتي آقايان هم مايل نبودند ادامه بدهند. فرض كنيد مشكلاتي برايشان به وجود مي آمد يا اينكه مي ديدند استعداد كافي براي اين حرفه را ندارند، لذا آنها را نمي گذاشتند ادامه كار دهند. اين بود كه از هر مقطعي كه مي گذشتيم، مثل مدل يا گلايدر و با موتور به همين نسبت از تعداد آقايان و خانم ها كم مي شد و آخرين مرحله آموزش، پرواز با هواپيماي با موتور بود.
اشاره به هواپيماي مدل كرديد. يعن
۳۲.۲k
۰۲ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.