عشق طلسم شده من
عشق طلسم شده من
کیومری: نه نهههه دوباره نههه ولم کن
یونگی: کیومریییییی
کیومری: با داد دوباره از خواب بیدار شدم دیدم یونگی بنده خدا موهاش همه بهم ریخته عرق کرده از چشماش ترس میباره
یونگی: خوبی؟ چی شد؟چی بود خوابت
کیومری: یونگی هقق من میترسم هققق اگه دست اون بهم برسه منو میکشهههه😭😭😭
یونگی:سرش رو گرفتم گذاشتم روی شونم شروع کردم ب زدن ب پشتش هیی گریه نکن هیشششش من نمیزارم بری باشه گریه نکن
کیومری: یونگی من خیلی بدبختم خیلییی خیلیییی ببخشید ترو هم توی دردسر انداختم
من تازه چند وقته اومدم اینجا ولی انقدر دردسر درست کردم ک خودممنمیدونم چرا
یونگی:هیشششش حق نداری همچین حرفیبزنی تو الان بهترین دوست منی پس حق همچین حرفی رو نداری
لبخندی بهم زد دراز کشیدم دستش رو گرفتم انداختمش بغل خودم
یونگی: آیگوووو حالابگیر بخواب اها درضمن از این حالت صاف خوابیدن هم دربیا و ب ی سمت بچرخ
کیومری: با تعجب بهش نگاه کردم ک دیدم خیلی ریلکس داره نگاممیکنه
یونگی: حالا اگه دید زدنت تموم شد برگرد ب ی سمت دیگه
کیومری:بهش پشت کردم ببخشید پشت کردم
یونگی: از پشت بغلش کردم و نزدیک خودم کردمش جوری ک کاملا توی بغلم بود
دوباره دوباره همون حسه بدنم داغ کرده بود قلبم تند تند میزد
من چم شده چرا اینجوری میشم
کیومری: وقتی توی بغلش بودم آرامش خاصی داشت ولی صدای قلبم صدای قلبم نمیزاشت آروم باشم
پارت هجدهم👑🐺
کیومری: نه نهههه دوباره نههه ولم کن
یونگی: کیومریییییی
کیومری: با داد دوباره از خواب بیدار شدم دیدم یونگی بنده خدا موهاش همه بهم ریخته عرق کرده از چشماش ترس میباره
یونگی: خوبی؟ چی شد؟چی بود خوابت
کیومری: یونگی هقق من میترسم هققق اگه دست اون بهم برسه منو میکشهههه😭😭😭
یونگی:سرش رو گرفتم گذاشتم روی شونم شروع کردم ب زدن ب پشتش هیی گریه نکن هیشششش من نمیزارم بری باشه گریه نکن
کیومری: یونگی من خیلی بدبختم خیلییی خیلیییی ببخشید ترو هم توی دردسر انداختم
من تازه چند وقته اومدم اینجا ولی انقدر دردسر درست کردم ک خودممنمیدونم چرا
یونگی:هیشششش حق نداری همچین حرفیبزنی تو الان بهترین دوست منی پس حق همچین حرفی رو نداری
لبخندی بهم زد دراز کشیدم دستش رو گرفتم انداختمش بغل خودم
یونگی: آیگوووو حالابگیر بخواب اها درضمن از این حالت صاف خوابیدن هم دربیا و ب ی سمت بچرخ
کیومری: با تعجب بهش نگاه کردم ک دیدم خیلی ریلکس داره نگاممیکنه
یونگی: حالا اگه دید زدنت تموم شد برگرد ب ی سمت دیگه
کیومری:بهش پشت کردم ببخشید پشت کردم
یونگی: از پشت بغلش کردم و نزدیک خودم کردمش جوری ک کاملا توی بغلم بود
دوباره دوباره همون حسه بدنم داغ کرده بود قلبم تند تند میزد
من چم شده چرا اینجوری میشم
کیومری: وقتی توی بغلش بودم آرامش خاصی داشت ولی صدای قلبم صدای قلبم نمیزاشت آروم باشم
پارت هجدهم👑🐺
۳۰.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.