چند پارتی{وقتی برادر ناتنیت هستن، مافیان، اخلاقشون باهات
چند پارتی{وقتی برادر ناتنیت هستن، مافیان، اخلاقشون باهات خیلی سرد، خشنه........
ویو ا/ت داخل فرودگاه
لونا رفت، منم رفتم سرویس بهداشتی که ی اب به سر صورتم بزنم، داشتم صورتم رو با دستمال خشک میکردم، که یهو ی مرد که بهش میومد مست باشه امد داخل، در رو هم بست، داشت نزدیک من میشد،
یهو خوردم به دیوار، اونم منو بین دوتا دستاش زندانی کرد، هر چقدر جیغ زدم اما کسی نفهمید اشکام مثل ابشار همینجوری میریخت. اروم دستش رو برد پشت لباسم خواست بازش کنه که یهو...
صدای کوبیده شدن در امد، انگار ی نفر با لگد داشت در رو باز میکرد که یهو در شکست و....
باورم نمیشه..
پسرا بودن،
جونگ کوک تهیونگ یهو امدن مرد رو بردن و تا سر حد مرگ زدنش،
جیمینم امد پیش من چشمام رو بستم و منتظر بودم که کتکم بزنه که یهو بغلم کرد.
باورم نمیشد.
این همون جیمین بود؟
که یهو دیدم داره تو بغلم گریه میکنه.
جیمین: ا/ت متاسفم، متاسفم. هق.. انقدر در اذیتت کردیم... هق.. واقعا متاسفم.
(ا/ت هم متقابل محکم جیمین رو بغل کرد، همه اعضا اون روز از ا/ت معذرت خواهی کردن، واقعا خیلی خوشحال بودم بالاخره اون کابوس تمام شد،
یهو لونا امد داخل سرویس وقتی دید که دیگه اعضا کتکم نمی زنن و هممون باهم خوشحالیم امد بغلم کرد، شروع به گریه کردن کرد.
لونا: ا/ت خیلی برات خوشحالم.
ا/ت: لونا من باید برگردم خونه اما تو...
لونا: نگران من نباش، همین الان خالم زنگ زد گفت داره از فرانسه میاد کره، و میخواد برای همیشه اینجا زندگی کنه، منم میرم پیش اون.
ا/ت:(لونا رو محکم بغل کرد)
و......
پایان:))))
ویو ا/ت داخل فرودگاه
لونا رفت، منم رفتم سرویس بهداشتی که ی اب به سر صورتم بزنم، داشتم صورتم رو با دستمال خشک میکردم، که یهو ی مرد که بهش میومد مست باشه امد داخل، در رو هم بست، داشت نزدیک من میشد،
یهو خوردم به دیوار، اونم منو بین دوتا دستاش زندانی کرد، هر چقدر جیغ زدم اما کسی نفهمید اشکام مثل ابشار همینجوری میریخت. اروم دستش رو برد پشت لباسم خواست بازش کنه که یهو...
صدای کوبیده شدن در امد، انگار ی نفر با لگد داشت در رو باز میکرد که یهو در شکست و....
باورم نمیشه..
پسرا بودن،
جونگ کوک تهیونگ یهو امدن مرد رو بردن و تا سر حد مرگ زدنش،
جیمینم امد پیش من چشمام رو بستم و منتظر بودم که کتکم بزنه که یهو بغلم کرد.
باورم نمیشد.
این همون جیمین بود؟
که یهو دیدم داره تو بغلم گریه میکنه.
جیمین: ا/ت متاسفم، متاسفم. هق.. انقدر در اذیتت کردیم... هق.. واقعا متاسفم.
(ا/ت هم متقابل محکم جیمین رو بغل کرد، همه اعضا اون روز از ا/ت معذرت خواهی کردن، واقعا خیلی خوشحال بودم بالاخره اون کابوس تمام شد،
یهو لونا امد داخل سرویس وقتی دید که دیگه اعضا کتکم نمی زنن و هممون باهم خوشحالیم امد بغلم کرد، شروع به گریه کردن کرد.
لونا: ا/ت خیلی برات خوشحالم.
ا/ت: لونا من باید برگردم خونه اما تو...
لونا: نگران من نباش، همین الان خالم زنگ زد گفت داره از فرانسه میاد کره، و میخواد برای همیشه اینجا زندگی کنه، منم میرم پیش اون.
ا/ت:(لونا رو محکم بغل کرد)
و......
پایان:))))
۱.۹k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.