پارت 1 فیک (جای گزین عشق من شدی)✨️💔🖤
جای گزین عشق من شدی ✨️🖤💔
فیک
سلام بیبی ها این فیک غمگینه و دارم هست لطفا حمایت کنید ادامه بدم ♡
تهِ رانگ یه دختر خوشگل کیوت .......(🖤✨️🖤)
جونگکوک:)
ته رانگ دوست دختر جونگکوکه و یه آبجی دوقلو داره)
جونگکوک : ته رانگم عشقم زندگیم
ته رانگ: واخاییی عشقممم از ذوققق مردم
جونگکوک: ته رانگ میشه باهم بریم استخر
ته رانگ: استخر خونه خودت
جونگکوک: اره من میخوام شنا کنم توهم بیا بهم قوت قلب بده
ته رانگ: اینجوری نگو خجالت میکشم
ته رانگ: خودت میدونی شونه من آسیب دیده نمیتونم شنا کنم
جونگکوک: بیا دیگه لطفا
ته رانگ: باشه من اول میرم تو وسایلاتو بیار
۱ ساعت بعد
جونگکوک اومد استخر ولی یه صحنه ای رو دید........
جنازه بی جون ته رانگ روی آب شناور بود💔💔💔
۱ ساعت قبل:
ته رانگ: وا جونگکوک هنوز خودش نیومده به من میگه بیا
ته رانگ: کاش منم میتونستم شنا کنم
ته رانگ اومد سمت استخر پاش سر خورد افتاد تو استخر
ته رانگ: کمکککککککک لطفا کمکم کنیددددد. جونگکوک کمکم کنننننن تروخدا کمکم کنننن میترسممم
ته رانگ در حال غرق شدن بود هرچی داد زد کسی جواب نمیداد
ته رانگ : جونگکوک......
ته رانگ داشت تقلا میکرد که غرق نشه
ته رانگ یادش اومد:
جونگکوک: ته رانگ میشع یه قول بدی
ته رانگ: باشه بگو
جونگکوک: هیچ وقت ولم نکنی تنهام نزاری
ته رانگ: قول میدم بعد مرگمم دوباره برگردم پیشت
جونگکوک: این حرفا چیه میزنی
.......
ته رانگ گردنبندی که جونگکوک بهش داده بودو تو آب از گردنش در آورد انداخت بیرون استخر
ته رانگ: ببخشید جونگکوک به قولم عمل نکردم 💔
ته رانگ رفت ته آب کل زندگیش توی ۷ ثانیه جلو چشماش رد شد
و زمان حادثه
جونگکوک: ته رانگ بیا بیرون شوخی نکن
جونگکوک: ته رانگ بیا بیرون
جونگکوک دید ته رانگ تکون نمیخوره پرید تو آب
ته رانگ رو از آب اورد بیرون ولی...
جونگکوک: پاشو عشقممممم
جونگکوک: چرا دستات سرده پاشو سردت شده عشقممم
جونگکوک: ته رانگ پاشو ترسیدم دیگه شوخی بسه
جونگکوک دست ته رانگ رو گذاشت روی گونش ولی دستای ته رانگ جون نداشت
جونگکوک: چرا بیدار نمیشی زندگیم
جونگکوک با صدای بلند: نههههههههههه😭😭😭😭😭
جونگکوک: ته رانگم عشقمممممم پاشو عشقت اومده
جونگکوک : چرا نفس نمیکشییییییی
خدمتکارای جونگکوک زنگ زدن اورژانس
جونگکوک: نروووو نکن این کارو با من تقصیر منه کاش من جای تو بودم😭😭😭😭😭😭😭
جونگکوک جسم بی جون ته رانگ رو بغل کرده بود گریه میکرد
اورژانس اومد
دکتر: متأسفانه مُرده
جونگکوک: دروغ نگووووووو نه نمیشه اون گفته همیشه پیشم میمونه
دکترا پارچه سفید رو کشیدن رو ته رانگ
ته رانگ رو بردن سردخونه
جونگکوک: نبریدش عشقم از سرما بدش میاد سردش میشه نهههههههه
جونگکوک پرخاشگری میکرد مشت میزد به دیوار....
جونگکوک رفت تو سرد خونه پیشونی و گونه چشما و لب ته رانگ رو بوس کرد
جونگکوک: دکتر لطفا میشه ۵ دقیقه کنارش رو این تخت بخوابم
جونگکوک تو اون سرما کنار جسم سرد و یخ زده ته رانگ دراز کشیده بود
اشکای جونگکوک یخ زده بود
جونگکوک صورت ته رانگ رو لمس میکرد
جونگکوک: عشقم سردت نیست چرا چشماتو باز نمیکنی بیدار شو قول میدم اذیتت نکنم
جونگکوک از ته دلش گریه میکرد
مراسم خاک سپاری ته رانگ
جونگکوک: خاک نریزید روش اون نمرده نههه
جونگکوک مث مرده متحرک بالای قبر ته رانگ وایساده بود نمیزاشت خاک بریزن روش
بابا و مامان ته رانگ: پسرم ول کن بزار دخترم آروم بخوابه
جونگکوک: چرا زدی زیر قولت مگه قول ندادی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
۱ هفته بعد
بابا و مامان ته رانگ : جونگکوک پسرم اینطوری نکن ماهم غم داریم ولی باید با خواهر دوقلوی ته رانگ ازدواج کنی.
جونگکوک: چی اصلا امکان نداره
بابا ته رانگ : این آخرین خواسته منه .......
فیک
سلام بیبی ها این فیک غمگینه و دارم هست لطفا حمایت کنید ادامه بدم ♡
تهِ رانگ یه دختر خوشگل کیوت .......(🖤✨️🖤)
جونگکوک:)
ته رانگ دوست دختر جونگکوکه و یه آبجی دوقلو داره)
جونگکوک : ته رانگم عشقم زندگیم
ته رانگ: واخاییی عشقممم از ذوققق مردم
جونگکوک: ته رانگ میشه باهم بریم استخر
ته رانگ: استخر خونه خودت
جونگکوک: اره من میخوام شنا کنم توهم بیا بهم قوت قلب بده
ته رانگ: اینجوری نگو خجالت میکشم
ته رانگ: خودت میدونی شونه من آسیب دیده نمیتونم شنا کنم
جونگکوک: بیا دیگه لطفا
ته رانگ: باشه من اول میرم تو وسایلاتو بیار
۱ ساعت بعد
جونگکوک اومد استخر ولی یه صحنه ای رو دید........
جنازه بی جون ته رانگ روی آب شناور بود💔💔💔
۱ ساعت قبل:
ته رانگ: وا جونگکوک هنوز خودش نیومده به من میگه بیا
ته رانگ: کاش منم میتونستم شنا کنم
ته رانگ اومد سمت استخر پاش سر خورد افتاد تو استخر
ته رانگ: کمکککککککک لطفا کمکم کنیددددد. جونگکوک کمکم کنننننن تروخدا کمکم کنننن میترسممم
ته رانگ در حال غرق شدن بود هرچی داد زد کسی جواب نمیداد
ته رانگ : جونگکوک......
ته رانگ داشت تقلا میکرد که غرق نشه
ته رانگ یادش اومد:
جونگکوک: ته رانگ میشع یه قول بدی
ته رانگ: باشه بگو
جونگکوک: هیچ وقت ولم نکنی تنهام نزاری
ته رانگ: قول میدم بعد مرگمم دوباره برگردم پیشت
جونگکوک: این حرفا چیه میزنی
.......
ته رانگ گردنبندی که جونگکوک بهش داده بودو تو آب از گردنش در آورد انداخت بیرون استخر
ته رانگ: ببخشید جونگکوک به قولم عمل نکردم 💔
ته رانگ رفت ته آب کل زندگیش توی ۷ ثانیه جلو چشماش رد شد
و زمان حادثه
جونگکوک: ته رانگ بیا بیرون شوخی نکن
جونگکوک: ته رانگ بیا بیرون
جونگکوک دید ته رانگ تکون نمیخوره پرید تو آب
ته رانگ رو از آب اورد بیرون ولی...
جونگکوک: پاشو عشقممممم
جونگکوک: چرا دستات سرده پاشو سردت شده عشقممم
جونگکوک: ته رانگ پاشو ترسیدم دیگه شوخی بسه
جونگکوک دست ته رانگ رو گذاشت روی گونش ولی دستای ته رانگ جون نداشت
جونگکوک: چرا بیدار نمیشی زندگیم
جونگکوک با صدای بلند: نههههههههههه😭😭😭😭😭
جونگکوک: ته رانگم عشقمممممم پاشو عشقت اومده
جونگکوک : چرا نفس نمیکشییییییی
خدمتکارای جونگکوک زنگ زدن اورژانس
جونگکوک: نروووو نکن این کارو با من تقصیر منه کاش من جای تو بودم😭😭😭😭😭😭😭
جونگکوک جسم بی جون ته رانگ رو بغل کرده بود گریه میکرد
اورژانس اومد
دکتر: متأسفانه مُرده
جونگکوک: دروغ نگووووووو نه نمیشه اون گفته همیشه پیشم میمونه
دکترا پارچه سفید رو کشیدن رو ته رانگ
ته رانگ رو بردن سردخونه
جونگکوک: نبریدش عشقم از سرما بدش میاد سردش میشه نهههههههه
جونگکوک پرخاشگری میکرد مشت میزد به دیوار....
جونگکوک رفت تو سرد خونه پیشونی و گونه چشما و لب ته رانگ رو بوس کرد
جونگکوک: دکتر لطفا میشه ۵ دقیقه کنارش رو این تخت بخوابم
جونگکوک تو اون سرما کنار جسم سرد و یخ زده ته رانگ دراز کشیده بود
اشکای جونگکوک یخ زده بود
جونگکوک صورت ته رانگ رو لمس میکرد
جونگکوک: عشقم سردت نیست چرا چشماتو باز نمیکنی بیدار شو قول میدم اذیتت نکنم
جونگکوک از ته دلش گریه میکرد
مراسم خاک سپاری ته رانگ
جونگکوک: خاک نریزید روش اون نمرده نههه
جونگکوک مث مرده متحرک بالای قبر ته رانگ وایساده بود نمیزاشت خاک بریزن روش
بابا و مامان ته رانگ: پسرم ول کن بزار دخترم آروم بخوابه
جونگکوک: چرا زدی زیر قولت مگه قول ندادی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
۱ هفته بعد
بابا و مامان ته رانگ : جونگکوک پسرم اینطوری نکن ماهم غم داریم ولی باید با خواهر دوقلوی ته رانگ ازدواج کنی.
جونگکوک: چی اصلا امکان نداره
بابا ته رانگ : این آخرین خواسته منه .......
۱۱.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.