وقتی...
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
جلوی آینه مشغول آرایش کردن بودی،امشب چند نفر از فامیلای لینو رو به خونتون دعوت کرده بودی. هر چند وقت یکبار اینکارو میکردی چون احساس میکردی بهش نیاز داره. میدونستی اینکه خانوادش دورش جمع باشن بهش احساس امنیت و آرامش میده، پس با وجود اینکه از خیلیهاشون خوشت نمیومد اما بازم اینکارو به خاطر عشقت انجام میدادی.
÷ تو خیلی زیبایی
به سمتش برگشتی،توی چارچوب در ایستاده بود و با نگاهی پر از عشق بهت نگاه میکرد.
× با آرایش یا بی آرایش؟*به حالت شوخی*
نزدیکت شد و همونطور که ایستاده بود خم شد و دستاشو از پشت دور گردن تویی که نشسته بودی انداخت. نگاهی بهت از توی آینه کرد.
÷ همه جوره زیبایی، چه وقتی آرایش میکنی چه وقتی نمیکنی. چه خواب باشی چه بیدار... ولی زیباترین حالتت میدونی چه وقتیه؟
×*سرتو به نشونه منفی تکون دادی* ولی خیلی دوست دارم بدونم
روی صندلی به سمتش چرخیدی و منتظر به چشماش نگاه کردی
÷ وقتی اسممو ناله میکنی به زیباترین حالت خودت میرسی.
×*خنده ای کردی* خوب میدونم چی تو فکرته ولی الان شدنی نیست آقای لی*به سمت آینه برگشتی و میکاپتو از سر گرفتی*
÷ من که شب کار خودمو میکنم خانوم ات...
× پس منتظرش میمونم*با حالت شیطونی*
پوزخندی زد و زیر لب چیزی گفت که نشنیدی.
مدتی از توی آینه با لبخند بهت خیره موند، انگار تو زیباترین اثر هنری زندگیش بودی. چشمش به موهات خورد، لینو عاشق موهای ابریشمی و بلندت بود و هیچوقت نمیزاشت کوتاهشون کنی. دستی روی موهات که بافته بودی کشید.
÷ موهاتو نباف...
×*یکم متعجب شدی* چرا؟ بهم نمیاد؟
÷*لبخندی زد* نه نه منظورم این نیست فقط...*کش موهاتو باز کرد* وقتی موهات بازه رو بیشتر دوست دارم
×پس هر طور دوست داری موهامو درست کن
موهاتو آهسته از هم باز کرد، میتونستی از توی چهرش ببینی چقدر با عشق اینکارو انجام میده. بعد از باز شدن کامل موهات دستی بهشون کشید و نیمی از موهات رو روی شونه های لختت گذاشت.
÷ خب من اینطوری دوست دارم. نظرت چیه؟
از روی صندلی بلند شدی و به سمتش چرخیدی؛دستاتو دور گردنش انداختی و با لبخند بهش خیره شدی.
× به نظرم خیلی خوش سلیقه ای
÷*پوزخندی زد* اگه نبودم که تو انتخابم نبودی
و لبت رو بوسه کوتاهی کرد.
×میدونی که اگه رژلبم خراب شه می..
حرفت با بوسه خیسی که شروع کرد ناتموم موند، هر لحظه بدنتو بیشتر به بدنش نزدیک میکرد و با ولع بیشتری لباتو به بازی میگرفت. اون پسر واقعا عاشق تو بود و هر راهی رو برای ابرازش پیش میگرفت...
جلوی آینه مشغول آرایش کردن بودی،امشب چند نفر از فامیلای لینو رو به خونتون دعوت کرده بودی. هر چند وقت یکبار اینکارو میکردی چون احساس میکردی بهش نیاز داره. میدونستی اینکه خانوادش دورش جمع باشن بهش احساس امنیت و آرامش میده، پس با وجود اینکه از خیلیهاشون خوشت نمیومد اما بازم اینکارو به خاطر عشقت انجام میدادی.
÷ تو خیلی زیبایی
به سمتش برگشتی،توی چارچوب در ایستاده بود و با نگاهی پر از عشق بهت نگاه میکرد.
× با آرایش یا بی آرایش؟*به حالت شوخی*
نزدیکت شد و همونطور که ایستاده بود خم شد و دستاشو از پشت دور گردن تویی که نشسته بودی انداخت. نگاهی بهت از توی آینه کرد.
÷ همه جوره زیبایی، چه وقتی آرایش میکنی چه وقتی نمیکنی. چه خواب باشی چه بیدار... ولی زیباترین حالتت میدونی چه وقتیه؟
×*سرتو به نشونه منفی تکون دادی* ولی خیلی دوست دارم بدونم
روی صندلی به سمتش چرخیدی و منتظر به چشماش نگاه کردی
÷ وقتی اسممو ناله میکنی به زیباترین حالت خودت میرسی.
×*خنده ای کردی* خوب میدونم چی تو فکرته ولی الان شدنی نیست آقای لی*به سمت آینه برگشتی و میکاپتو از سر گرفتی*
÷ من که شب کار خودمو میکنم خانوم ات...
× پس منتظرش میمونم*با حالت شیطونی*
پوزخندی زد و زیر لب چیزی گفت که نشنیدی.
مدتی از توی آینه با لبخند بهت خیره موند، انگار تو زیباترین اثر هنری زندگیش بودی. چشمش به موهات خورد، لینو عاشق موهای ابریشمی و بلندت بود و هیچوقت نمیزاشت کوتاهشون کنی. دستی روی موهات که بافته بودی کشید.
÷ موهاتو نباف...
×*یکم متعجب شدی* چرا؟ بهم نمیاد؟
÷*لبخندی زد* نه نه منظورم این نیست فقط...*کش موهاتو باز کرد* وقتی موهات بازه رو بیشتر دوست دارم
×پس هر طور دوست داری موهامو درست کن
موهاتو آهسته از هم باز کرد، میتونستی از توی چهرش ببینی چقدر با عشق اینکارو انجام میده. بعد از باز شدن کامل موهات دستی بهشون کشید و نیمی از موهات رو روی شونه های لختت گذاشت.
÷ خب من اینطوری دوست دارم. نظرت چیه؟
از روی صندلی بلند شدی و به سمتش چرخیدی؛دستاتو دور گردنش انداختی و با لبخند بهش خیره شدی.
× به نظرم خیلی خوش سلیقه ای
÷*پوزخندی زد* اگه نبودم که تو انتخابم نبودی
و لبت رو بوسه کوتاهی کرد.
×میدونی که اگه رژلبم خراب شه می..
حرفت با بوسه خیسی که شروع کرد ناتموم موند، هر لحظه بدنتو بیشتر به بدنش نزدیک میکرد و با ولع بیشتری لباتو به بازی میگرفت. اون پسر واقعا عاشق تو بود و هر راهی رو برای ابرازش پیش میگرفت...
۳۷.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.