دو ماه سفید پارت 19
خیلی قیافش اشنا بود هر کاری میکردم بادم بیاد نمیدونستم کیه ک دیدم یهو ابرو انداخت بالا با ی پوزخند نگاهم کرد ی تصویری از مغزم رد شد اره این پوزخند با این ابرو بالا انداختن تنها مال یک نفر بود کسی نبود جز جونگ کوک
بد جوری دلهره وجودم رو گرفته بود منی ک خشن ترین مافیام الان صورتم مث گچ سفید شده بود
میون ک متوجه حالم شد پرسید پشم شده اینا منم براش همه چیز رو تعریف کردم وقتی متوجه شد از شدت عصبانیت رگای دستش زده بود بیرون وقتی دوباره نگاه کوک کردم دیدم اونم با خشم و صورتی ک نشون میداد میگه برات دارم ب دست توهم رفته منو میون نگاه میکرد ی این باعث بیشتر درومدن رگ های دستش بشه سریع نگاهمو ازش دزدیدم چون وقتی نگاهش میکنم همه ی اون 3 سال برام مرور میشه جوری ک خودمو بالا کشیدم و...... ولی الانم من قویم و نباید از کسی بترسم درسته من از کسی نمیترسم فقط از ی نفر از همون موقع ک باهم بودیم میترسیدم والانم میترسم جئون جونگ کوکه...!
ب میون گفتم باید برم سرویس اونم اوکی داد گفت مواظب خودت باش
ات ویو
واقعا حالم خوب نبود اصلا حالم خوب نبود چون من بعد از کوک دچار دزاوو شده بودم سریع خودمو ب دستشویی رسوندم رفتم جلو ایینه نگاهی ب خودم کردم من تو این مواقع باید قرص بخورم ولی دوست ندارم بخورم فقط بعضی مواقع میخورم و تنها راهکار خوب شدنم بغل کردن یکیه ک تا جونم دوسش دارم ولی اون میون نبود و من مث مادر گنجشکی بودم ک بچشو میخواست
دیگه نتونستم تعادلمو حفظ کنم خودمو نزدیک دیوار کردم افتادم زنیم تکیه دادم ب دیوار و نفس نفس میزدم
بعد چند دقیقه دیدم یکی وارد دستشویی شده چون من نایی نداشتم چشمام بسته بود و نفس نفس میزدم و تو فکر اینکه این شخص ک بغلم کرده میونه خودمو رها کردم اصلا هیچ حرفی رو نمیتونستم بفهمم فقط اینو میدونم ک یکی بلند میگفت ات اتت اتت ...!
بد جوری دلهره وجودم رو گرفته بود منی ک خشن ترین مافیام الان صورتم مث گچ سفید شده بود
میون ک متوجه حالم شد پرسید پشم شده اینا منم براش همه چیز رو تعریف کردم وقتی متوجه شد از شدت عصبانیت رگای دستش زده بود بیرون وقتی دوباره نگاه کوک کردم دیدم اونم با خشم و صورتی ک نشون میداد میگه برات دارم ب دست توهم رفته منو میون نگاه میکرد ی این باعث بیشتر درومدن رگ های دستش بشه سریع نگاهمو ازش دزدیدم چون وقتی نگاهش میکنم همه ی اون 3 سال برام مرور میشه جوری ک خودمو بالا کشیدم و...... ولی الانم من قویم و نباید از کسی بترسم درسته من از کسی نمیترسم فقط از ی نفر از همون موقع ک باهم بودیم میترسیدم والانم میترسم جئون جونگ کوکه...!
ب میون گفتم باید برم سرویس اونم اوکی داد گفت مواظب خودت باش
ات ویو
واقعا حالم خوب نبود اصلا حالم خوب نبود چون من بعد از کوک دچار دزاوو شده بودم سریع خودمو ب دستشویی رسوندم رفتم جلو ایینه نگاهی ب خودم کردم من تو این مواقع باید قرص بخورم ولی دوست ندارم بخورم فقط بعضی مواقع میخورم و تنها راهکار خوب شدنم بغل کردن یکیه ک تا جونم دوسش دارم ولی اون میون نبود و من مث مادر گنجشکی بودم ک بچشو میخواست
دیگه نتونستم تعادلمو حفظ کنم خودمو نزدیک دیوار کردم افتادم زنیم تکیه دادم ب دیوار و نفس نفس میزدم
بعد چند دقیقه دیدم یکی وارد دستشویی شده چون من نایی نداشتم چشمام بسته بود و نفس نفس میزدم و تو فکر اینکه این شخص ک بغلم کرده میونه خودمو رها کردم اصلا هیچ حرفی رو نمیتونستم بفهمم فقط اینو میدونم ک یکی بلند میگفت ات اتت اتت ...!
۱۱.۸k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.