part : 3
ویو وانگ ییبو
که بعد گفتنش غش کرد ... نگرانش شدم و سریع بردمش به دنیای فرشته ها تا طبیب زخم چاقوش رو درمان کنه
( پرش زمانی به چند روز بعد )
ویو هانا
باسردرد شدیدی بیدار سدم که دیدم تو دنیای فرشتهام و ییبو رو صندلی کناریم خوابش برده ... با بی رهمی تمام صداش کردم
_ وووواااااننننگگگگگ یییییییبببوووو
+ هاااااا ... آه تویی عه به هوش اومدی؟
_ آی .... اینجا .... ک .... کجاست ؟ من کجام؟
+ اون رفیقت دِویل از پشت بهت چاقو زد و گفت بخاطر این بوده که به قول خودش عشقش رو اذیت کردی
( فلش بک به یک روز قبله چاقو زدن دِویل به هانا )
_ سوکیونگ یکی بخند
} وا ... چرا باید بخندم
_ بخند می خوا ازت عکس بگیرم
} باوش
_ گرفتم ... بیا ببین
( عکس یه گربه کوچولو نشون می ده )
} ها ... من حیونم ؟
_ من اینو نگفتم ( لبخند )
پایان فلش بک
که بعد گفتنش غش کرد ... نگرانش شدم و سریع بردمش به دنیای فرشته ها تا طبیب زخم چاقوش رو درمان کنه
( پرش زمانی به چند روز بعد )
ویو هانا
باسردرد شدیدی بیدار سدم که دیدم تو دنیای فرشتهام و ییبو رو صندلی کناریم خوابش برده ... با بی رهمی تمام صداش کردم
_ وووواااااننننگگگگگ یییییییبببوووو
+ هاااااا ... آه تویی عه به هوش اومدی؟
_ آی .... اینجا .... ک .... کجاست ؟ من کجام؟
+ اون رفیقت دِویل از پشت بهت چاقو زد و گفت بخاطر این بوده که به قول خودش عشقش رو اذیت کردی
( فلش بک به یک روز قبله چاقو زدن دِویل به هانا )
_ سوکیونگ یکی بخند
} وا ... چرا باید بخندم
_ بخند می خوا ازت عکس بگیرم
} باوش
_ گرفتم ... بیا ببین
( عکس یه گربه کوچولو نشون می ده )
} ها ... من حیونم ؟
_ من اینو نگفتم ( لبخند )
پایان فلش بک
۴.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.