پشیمانی(part 8)
فردا صبح
اعضا دوباره برای تمرین رفتن اما با ات مواجه شدن که روز زمین خوابیده اعضا رفتن بالا سر ات نشستن کنارش کوک دستش گذاشت روی زمین چون سرامیک بود خیلی یخ بود بعد با تعجب به ات نگاه کرد دست گذاشت به به صورت ات یخ بود ات سریع بلنپش کرد گذاشتش روی مبل اون جا شوگا یه پتو اورد تا یخ نکنه همون موقع مربی رقصشون اومد مربیشون اصلا اعصابنداره و همیشه بد اخلاقه تا ات را دید که خواب بود با داد رفت سمت ات و موهاشا کشید و انداخت روی زمین ات هم که با داد مربی بیدار شده بود داشت گریه میمرد که اعضا رفتن مربی را از ات جدا کردن
مربی: چرا خوابیدی ها
ات: چون تا ساعت 5داشتم تمرین میکردم و پام پیچ خورده
اعضا: با تعجب به ات برگشتن و نگاش کردن
تا ساعت 5داشتی میرقصیدی
ات: اره چون بلد نمیشدم ات دستش را گذاشت رو زمین سعی کرد بلند شه که افتاد دستش را گذاشت رو مچ پاش
کوک و جیمین کمک کردن بلندش کنن
گذاشتنش روی مبل تهیونگ و نامجون رفتن دکتر بیارن دکتر پای ات را باند پیچی کرد گفت یه روز استراحت کنه
جین و شوگا رفتن سمت درفتر پی دی نیم
شوگا: پی دی نیمممممم (با داد )
پی دی: بله چته چرا داد میزنی
جین: ات دیروژ تا ساعت 5صبح داشته تمرین میکرده بعد ات روی زمین سر نوابش برده مربی موهای ات را کشیده پاشم پیچ خورده یعنی چی ما میموایم مربیمون عوض شه
پی دی: یعنی چی؟ باشه باهاش حرف میزنم
شوگا: حرف نع اخراجش میکنی فهمیمدی
پی دی: باشه برید امروز هم برید خانه
اعضا با ات رفتن خونه جین برای ات یه غذای خوب درست کرد تا جون بگیره و اعضا کل روز حواسشون به ات بود
تا چیزیش نشه
ات یکم پاش خوب شده بود و با کمک جمیین و ته ته میتوانست راه بره بعد یکم که داشت خودش راه میرفت افتاد زمین دوباره بلند شد و راه رفت و از خوشحال هی بالا و پایین میپرید مث بچه هااا اعضا هم شروع کردن به خندیدن
که......
اعضا دوباره برای تمرین رفتن اما با ات مواجه شدن که روز زمین خوابیده اعضا رفتن بالا سر ات نشستن کنارش کوک دستش گذاشت روی زمین چون سرامیک بود خیلی یخ بود بعد با تعجب به ات نگاه کرد دست گذاشت به به صورت ات یخ بود ات سریع بلنپش کرد گذاشتش روی مبل اون جا شوگا یه پتو اورد تا یخ نکنه همون موقع مربی رقصشون اومد مربیشون اصلا اعصابنداره و همیشه بد اخلاقه تا ات را دید که خواب بود با داد رفت سمت ات و موهاشا کشید و انداخت روی زمین ات هم که با داد مربی بیدار شده بود داشت گریه میمرد که اعضا رفتن مربی را از ات جدا کردن
مربی: چرا خوابیدی ها
ات: چون تا ساعت 5داشتم تمرین میکردم و پام پیچ خورده
اعضا: با تعجب به ات برگشتن و نگاش کردن
تا ساعت 5داشتی میرقصیدی
ات: اره چون بلد نمیشدم ات دستش را گذاشت رو زمین سعی کرد بلند شه که افتاد دستش را گذاشت رو مچ پاش
کوک و جیمین کمک کردن بلندش کنن
گذاشتنش روی مبل تهیونگ و نامجون رفتن دکتر بیارن دکتر پای ات را باند پیچی کرد گفت یه روز استراحت کنه
جین و شوگا رفتن سمت درفتر پی دی نیم
شوگا: پی دی نیمممممم (با داد )
پی دی: بله چته چرا داد میزنی
جین: ات دیروژ تا ساعت 5صبح داشته تمرین میکرده بعد ات روی زمین سر نوابش برده مربی موهای ات را کشیده پاشم پیچ خورده یعنی چی ما میموایم مربیمون عوض شه
پی دی: یعنی چی؟ باشه باهاش حرف میزنم
شوگا: حرف نع اخراجش میکنی فهمیمدی
پی دی: باشه برید امروز هم برید خانه
اعضا با ات رفتن خونه جین برای ات یه غذای خوب درست کرد تا جون بگیره و اعضا کل روز حواسشون به ات بود
تا چیزیش نشه
ات یکم پاش خوب شده بود و با کمک جمیین و ته ته میتوانست راه بره بعد یکم که داشت خودش راه میرفت افتاد زمین دوباره بلند شد و راه رفت و از خوشحال هی بالا و پایین میپرید مث بچه هااا اعضا هم شروع کردن به خندیدن
که......
۶.۱k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.