فیک تهیونگ ( عشق ناشناس) پارت ۵
( چند روز بعد)
از زبان ا/ت
امروز روزه جنگه من فرمانده ارتش اصلی هستم
از زبان تهیونگ
امروز روزه جنگ از موقعی که ا/ت ناپدید شده فکرم درگیره یعنی کجاست هوفففف
امروز من فرمانده این جنگم
از فرمانده گارد سلطنتی پرسیدم چخبر از ارتش دشمن گفت : سرورم مثل اینکه شاهزاده گویا فرمانده این جنگه گفتم : کدوم شاهزادشون گفت : مثل اینکه دختره و دومین شاهزاده گویاست و تازه به قصرشون برگشته گفتم : یه دختر فرماندست حتما خیلی جسوره که میاد به جنگ و فرمانده هست
از زبان ا/ت
الان توی اردوگاه هستیم
گفتم : فرمانده ارتش کیه محافظم گفت : مثل اینکه ولیعهدشون هست گفتم : اووو جدی جالب شد
یکی از سرباز ها اومد تو و گفت : فرمانده از طرف دشمن یه پیک رسیده .........
از زبان ا/ت
امروز روزه جنگه من فرمانده ارتش اصلی هستم
از زبان تهیونگ
امروز روزه جنگ از موقعی که ا/ت ناپدید شده فکرم درگیره یعنی کجاست هوفففف
امروز من فرمانده این جنگم
از فرمانده گارد سلطنتی پرسیدم چخبر از ارتش دشمن گفت : سرورم مثل اینکه شاهزاده گویا فرمانده این جنگه گفتم : کدوم شاهزادشون گفت : مثل اینکه دختره و دومین شاهزاده گویاست و تازه به قصرشون برگشته گفتم : یه دختر فرماندست حتما خیلی جسوره که میاد به جنگ و فرمانده هست
از زبان ا/ت
الان توی اردوگاه هستیم
گفتم : فرمانده ارتش کیه محافظم گفت : مثل اینکه ولیعهدشون هست گفتم : اووو جدی جالب شد
یکی از سرباز ها اومد تو و گفت : فرمانده از طرف دشمن یه پیک رسیده .........
۵۵.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.