پارت 17
ویو هلن
ته یکم تو بغلم گریه کرد که اومدن در رو باز کردن
رفتیم بالا ته هیچی نمیگفت
هلن: ته خوبی
ته: اوممم خوبم
هلن: باشه
بعد از اون رفتیم خونه تویه راه مامانم زنگ زد
مامانم: هلن عزیزم فردا تشنه جنازه داییته نمیتونی بیای؟
هلن: نه مامان منو راه نمیدن به کشور مادریم
مامانم: الهی قربونت برم مواظب خودت باش خداحافظ
هلن: همچنین
کوک: حالت خوبه؟
هلن: اره فقط یه خورده شکستم
کوک سرشو انداخت پایین
جیهوپ بغض کرد
جین: چیزی شده؟
هلن: همه چی عالیه
جین: این طور نیستا
هلن: معلومه که نیست منو تو کشور مادریم راه نمیدن میگین حالت خوبه؟
نامجون: حالا چرا قاطی میکنی؟
هلن: داییم مرده هشت سال بود به امید دیدنش از خواب بلند میشدم نمیتونم برم دیدنی دختر خالم که از کمر به پایین فلج شده هشت ساله مامان بابامو ندیدم بعد میگی چرا قاطی میکنی؟
نامجون: منظوری نداشتم
هلن: مهم نیست ببخشید این روزا اصلا خوب نیستم (گریش میگیره)
کوک بغلش میکنه: نمیتونم بگم میگذره ولی میتونم بغلت کنم؟
هلن: اوهم
رسیدیم خونه سریع رفتم تو اتاق تکیم یکم بعد بدون شام خوردن رفتم تو تخت که تا گوشیم رو باز کردم رفتم تو گالری عکس داییم رو دیدم اولش خودمو کنترل کزدم یکم بعد همه خوابیده بودن کوک تخت کناریم خواب بود که دوباره عکسش اومد جلوم داشتم یواش یواش گریه میکردم که رفتم دست مال بردارم که..
کوک: گریه کردی؟
هلن: نه جیمی نیست
کوک: مگه من کورم؟ دارم میبینم چشمات پر اشکه فکر نکن چون وقتی گریه میکنی چشمات قرمز نمیشه نمیفهمم
هلن: اره
کوک: به چی نیاز داری؟
هلن: یکم درد دل
کوک: به من اعتماد داری؟
هلن: اره
کوک: پس بهم همه چی رو بگو(اومد کنار تخت هلن پیشش به تاج تخت تکیه داد و سر هلن رو روی شکمش گذاشت و موهاش رو ناز کرد)
کوک: هرچی میخوای رو بهم بگو
هلن: همه کسم مردن ولی من هنوزم میخندم بنظرت حالم خوبه؟
کوک: تو روانی هم باشی روانی خودمی
هلن خندید که کوک لپشو کشید
ویو ته
رفتم اب بخورم که صدای کوک و هلن اومد رفتم از لا در نگاه کردم هلن... هلن.. تو بغل کوک بود؟ با هم میگفتن میخندیدن باورم نمیشه.... ولی.. من حق غیرتی شدن ندارم... کنترل هلن دست خودشه اصلا به من چه
ویو هلن
داشتم با موک درد دل میکردم که...
کوک: میخوای امشب رو بریم تو اتاق من که تخت دو نفره دارم؟ بخوابیم اونجا خراکی میاریم و زیر پتو فلم ترسناک میبینم
هلن: یه فیلمی که منم بترسم (هلن خیلی نترسه)
کوک: چشم بانو
هلن:
ته یکم تو بغلم گریه کرد که اومدن در رو باز کردن
رفتیم بالا ته هیچی نمیگفت
هلن: ته خوبی
ته: اوممم خوبم
هلن: باشه
بعد از اون رفتیم خونه تویه راه مامانم زنگ زد
مامانم: هلن عزیزم فردا تشنه جنازه داییته نمیتونی بیای؟
هلن: نه مامان منو راه نمیدن به کشور مادریم
مامانم: الهی قربونت برم مواظب خودت باش خداحافظ
هلن: همچنین
کوک: حالت خوبه؟
هلن: اره فقط یه خورده شکستم
کوک سرشو انداخت پایین
جیهوپ بغض کرد
جین: چیزی شده؟
هلن: همه چی عالیه
جین: این طور نیستا
هلن: معلومه که نیست منو تو کشور مادریم راه نمیدن میگین حالت خوبه؟
نامجون: حالا چرا قاطی میکنی؟
هلن: داییم مرده هشت سال بود به امید دیدنش از خواب بلند میشدم نمیتونم برم دیدنی دختر خالم که از کمر به پایین فلج شده هشت ساله مامان بابامو ندیدم بعد میگی چرا قاطی میکنی؟
نامجون: منظوری نداشتم
هلن: مهم نیست ببخشید این روزا اصلا خوب نیستم (گریش میگیره)
کوک بغلش میکنه: نمیتونم بگم میگذره ولی میتونم بغلت کنم؟
هلن: اوهم
رسیدیم خونه سریع رفتم تو اتاق تکیم یکم بعد بدون شام خوردن رفتم تو تخت که تا گوشیم رو باز کردم رفتم تو گالری عکس داییم رو دیدم اولش خودمو کنترل کزدم یکم بعد همه خوابیده بودن کوک تخت کناریم خواب بود که دوباره عکسش اومد جلوم داشتم یواش یواش گریه میکردم که رفتم دست مال بردارم که..
کوک: گریه کردی؟
هلن: نه جیمی نیست
کوک: مگه من کورم؟ دارم میبینم چشمات پر اشکه فکر نکن چون وقتی گریه میکنی چشمات قرمز نمیشه نمیفهمم
هلن: اره
کوک: به چی نیاز داری؟
هلن: یکم درد دل
کوک: به من اعتماد داری؟
هلن: اره
کوک: پس بهم همه چی رو بگو(اومد کنار تخت هلن پیشش به تاج تخت تکیه داد و سر هلن رو روی شکمش گذاشت و موهاش رو ناز کرد)
کوک: هرچی میخوای رو بهم بگو
هلن: همه کسم مردن ولی من هنوزم میخندم بنظرت حالم خوبه؟
کوک: تو روانی هم باشی روانی خودمی
هلن خندید که کوک لپشو کشید
ویو ته
رفتم اب بخورم که صدای کوک و هلن اومد رفتم از لا در نگاه کردم هلن... هلن.. تو بغل کوک بود؟ با هم میگفتن میخندیدن باورم نمیشه.... ولی.. من حق غیرتی شدن ندارم... کنترل هلن دست خودشه اصلا به من چه
ویو هلن
داشتم با موک درد دل میکردم که...
کوک: میخوای امشب رو بریم تو اتاق من که تخت دو نفره دارم؟ بخوابیم اونجا خراکی میاریم و زیر پتو فلم ترسناک میبینم
هلن: یه فیلمی که منم بترسم (هلن خیلی نترسه)
کوک: چشم بانو
هلن:
۵.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.